پارت دو
فقط نگاش میکردی کوک ازت جدا شد و گفت دوستت دارم تو هم بهش علاقه داشتی راستی همه پرسینگ هارا پهلو ی خودت زده بود تو: چ.... چی خب منم دوست دارم یعن.... ی عاشقتم خب دوباره بوسیدت اینسری همکاری کردی بعد بوسه غذا تون راخوردید و رفتید خونه ی تو اصرار کردی که وایسه و اونم قبول کرد رفتی و یک لباس کیوت پوشیدی و اومدی کوک:با روح بوی فرندت بازی نکن بیبی و گرنه برات بد میشه ها تو:چه بدی داره؟ کوک:میخوای نشونت بدم تو: اره کوک:پس اتاقت رو بهم نشان بده اتاق را بهش نشون دادی براید استایل بغلت کرد و پرتت کرد روی تخت و بوسیدت و لباسات را اورد و میلی متر به میلی متر بدنت را میبوسید هرز گاهی هم گاز میگرفت سریع وارونت کرد و اروم توت میکوبید تو هم ناله میکردی یه شب طولانی را در پیش داشتی
پایان.
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.