میگفت چی میفهمی از منطق؟

میگفت چی میفهمی از منطق؟
تو تمام وجودت احساسه و انقد لطیفی که باید بپیچنت توی پرقو ؛ که یه موقه خش برنداره احساست و نشکنه قلب شیشه ای و زلالت
الان تیر میکشه قلب شیشه ایم...
نشکسته ها ؛ خورد شده!
انقد با چن تا کلمه داغون شدم که بند نمیاد اشکای لنتیم
داره به سرم میزنه تجربه کنم سقوط و!...
این حرفا ینی تمام مدتی که من دوسش داشتم تحملم میکرده و...
همین :))))💔...
دیگه حرفی نمیمونه🙂

عجب حرفایی پشتم زدی
تا شنیدم خوردم زمین
دور تو گشتم و دورم زدی
میگفتی نباشم خوشبخت تری...

با هیشگی نمیتونم حرف بزنم و متاسفانه شماهام مجبورید تحملم کنید!...