قانون عشق p52
پس بهتره زود بخوابم که فردا سر حال بلند شم
(جونگ کوک)
سه روز از رفتن میون سو میگذره هر بار که اسمش میاد
بی اختیار یاد اون لحظه میوفتم وقتی که رفت و من موندم و بهتی ک توش شناور بودم .......یعنی اینقد بهش سخت گذشته بود که بعد دو ماه رفت؟!
دلیل رفتنش رو نمیدونم فقط اینو میدونم که بهش وابسته شده بودم وابسته مهربونیای پنهانیش...
هنوزم نگرانم بود با اینکه حقم نبود
کارای شرکت دیر تموم شد سوار ماشین شدم و راه افتادم سمت خونه ....اون لحظات همش جلو چشمم بودن
تو این چند روز که رفته فقط داشتم به مقایسه ی هایون و میون سو میپرداختم
اونقدر راجب رفتارشون و ظاهرشون فکر کردم که کلافه شدم ولی هنوز به نتیجه ای نرسیدم
ساعت ۹ و ۵ دقیقه بود که رسیدم خونه
اشتهای خوردن شام رو نداشتم و رفتم تو اتاق
با دیدن هایون تو اون لباس خواب زرد و باز ،تعجب کردم
قدم ب قدم بهم نزدیک شد : خوش اومدی عشقم .پ..میگم نظرت چیه امشب که خسته ای یکم خستگیتو بر طرف کنم
یه طرف لبم رفت بالا و گفتم: خوبه ..چون واقعا بهش نیاز دارم
خواستم برم سمتش که لیوان مشروبی رو جلوم گرفت: چطوره اول خودتو بسازی بعد شروع کنی
بی حرف لیوانو سر کشیدم که بازم ریخت ...سه پیک خوردم و کنترلم از دست خودم خارج شد
دکمه های لباسم رو ب سرعت باز کردم و انداختمش رو تخت
سرمو بردم تو گردنش و شروع کردم به بوسیدن
لباسشو باز کردنم اونم هم شلوارم رو دراورد ...
دیگه خسته شده بودم و ازش کشیدم بیرون خودمو رو تخت انداختم ، غرق مستی و لذت شده بودم
کم کم چشام داشت گرم میشد که با بالا پایین شدن تخت فهمیدم هایون از جاش بلند شد
بعد صدای تق و توقی
دست گرمش روی سینم نشست و همزمان صداش تو گوشم شنیده شد: کوکی ..عشقم وقتشه که به کارمون برسیم
بزور لایه چشام رو باز کردم هیچی از حرفاش نمیفهمیدم
دستشو گذاشت پشتم و نیم خیز نشستم
دستم رو گرفت و به برگه ای که اورده بود نزدیک کرد
هایون: اینو امضاش کن عشقم
با لحن مستم گفتم: این ..این چیه
پوزخندی زد: ب اینش کاری نداشته باش فقط امضاش کن عشقم
خودکار رو لایه انگشتام قرار داد ..چند جا رو امضا کردم
یه استمپ باز کرد و انگشت اشارم رو توش زد و بعد گذاشت رو برگه کنار امضام
اونقدر خورده بودم که هیچی نمیفهمید
درازم کرد و لبامو بوسید : حالا میتونی بخوابی دیگه کارم باهات تموم شد کوکی جون
چشام رو که برای خواب داشتن خودشونو میکشتن بلاخره بستم و ب خواب عمیقی رفتم
صبح یهو از خواب پریدم یه کابوس دیده بودم ..کلافه دستی لایه موهام کشیدم ،وا هایون کجاست
(جونگ کوک)
سه روز از رفتن میون سو میگذره هر بار که اسمش میاد
بی اختیار یاد اون لحظه میوفتم وقتی که رفت و من موندم و بهتی ک توش شناور بودم .......یعنی اینقد بهش سخت گذشته بود که بعد دو ماه رفت؟!
دلیل رفتنش رو نمیدونم فقط اینو میدونم که بهش وابسته شده بودم وابسته مهربونیای پنهانیش...
هنوزم نگرانم بود با اینکه حقم نبود
کارای شرکت دیر تموم شد سوار ماشین شدم و راه افتادم سمت خونه ....اون لحظات همش جلو چشمم بودن
تو این چند روز که رفته فقط داشتم به مقایسه ی هایون و میون سو میپرداختم
اونقدر راجب رفتارشون و ظاهرشون فکر کردم که کلافه شدم ولی هنوز به نتیجه ای نرسیدم
ساعت ۹ و ۵ دقیقه بود که رسیدم خونه
اشتهای خوردن شام رو نداشتم و رفتم تو اتاق
با دیدن هایون تو اون لباس خواب زرد و باز ،تعجب کردم
قدم ب قدم بهم نزدیک شد : خوش اومدی عشقم .پ..میگم نظرت چیه امشب که خسته ای یکم خستگیتو بر طرف کنم
یه طرف لبم رفت بالا و گفتم: خوبه ..چون واقعا بهش نیاز دارم
خواستم برم سمتش که لیوان مشروبی رو جلوم گرفت: چطوره اول خودتو بسازی بعد شروع کنی
بی حرف لیوانو سر کشیدم که بازم ریخت ...سه پیک خوردم و کنترلم از دست خودم خارج شد
دکمه های لباسم رو ب سرعت باز کردم و انداختمش رو تخت
سرمو بردم تو گردنش و شروع کردم به بوسیدن
لباسشو باز کردنم اونم هم شلوارم رو دراورد ...
دیگه خسته شده بودم و ازش کشیدم بیرون خودمو رو تخت انداختم ، غرق مستی و لذت شده بودم
کم کم چشام داشت گرم میشد که با بالا پایین شدن تخت فهمیدم هایون از جاش بلند شد
بعد صدای تق و توقی
دست گرمش روی سینم نشست و همزمان صداش تو گوشم شنیده شد: کوکی ..عشقم وقتشه که به کارمون برسیم
بزور لایه چشام رو باز کردم هیچی از حرفاش نمیفهمیدم
دستشو گذاشت پشتم و نیم خیز نشستم
دستم رو گرفت و به برگه ای که اورده بود نزدیک کرد
هایون: اینو امضاش کن عشقم
با لحن مستم گفتم: این ..این چیه
پوزخندی زد: ب اینش کاری نداشته باش فقط امضاش کن عشقم
خودکار رو لایه انگشتام قرار داد ..چند جا رو امضا کردم
یه استمپ باز کرد و انگشت اشارم رو توش زد و بعد گذاشت رو برگه کنار امضام
اونقدر خورده بودم که هیچی نمیفهمید
درازم کرد و لبامو بوسید : حالا میتونی بخوابی دیگه کارم باهات تموم شد کوکی جون
چشام رو که برای خواب داشتن خودشونو میکشتن بلاخره بستم و ب خواب عمیقی رفتم
صبح یهو از خواب پریدم یه کابوس دیده بودم ..کلافه دستی لایه موهام کشیدم ،وا هایون کجاست
۴۲.۱k
۲۲ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.