از زبان سویونگ
وقتی از خواب بیدار شدم اتاق تمیز و مرتب بود منم از روی لباس های خیسم یه حوله تنم بود دستام پانسمان شده بودن بلند شدم لباسام رو عوض کردم پولیور صورتی با شلوار پارچهای پوشیدم رفتم سمت دره اتاق درش باز بود رفتم پایین خدمتکار ها وقتی منو دیدن تزییم کردن همه جا تزیین شده بود
از یکی از خدمتکار ها پرسیدم : چخبره ؟ گفت : خانم برای عروسیه فردا داریم خونه رو آماده میکنیم
بغض کردم دارم بدبخت میشم
رفتم دوباره توی اتاقم امروز کلا چیزی نخوردم ولی گرسنم نیست .
من چطوری قراره با یه آدم سرده خشن زندگی کنم آخه
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.