وقتی به زور ازدواج می کنی پارت ۳۹
پارت ۳۹
۲روز بعد
می خواست منو ببره خریدخیلی ذوق داشتم من حتی قبل از ازدواجم هم کم می رفتم بیرون بیشتر توی عمارت بودم
بهم قول داد که باهاش یه روز ببرم جنگل
از اینکه بهم اهمیت می داد خیلی خوشم میومد و خوشحال بودم
هوسوک:ا.ت ......ا.ت بیا دیگه دیر شد
براس آخرین بار نگاه لباسام کردم رفتم پایین
یه کت و شلوار کاملا رسمی تنش کرده بود
ا.ت:چقدر عجله داری اومدم
هوسوک:خیلی دیر آماده میشی
رفتم کنارش که با هم از در سالن رفتیم بیرون
سوار ماشین گرون قیمتش شدیم
هوسوک:خب بذار بهت بگم از کنارم تکون نمی خوری من برای تو انتخاب می کنم برای منم سلیقه دوتامون اوکی
از اینکه قرار هست من براش خرید کنم یه لبخند گنده زدم
و خودم رو بیشتر بهش نزدیک کردم
که
شرطا
کامنت بزارید
امشب یه پارت آپ می کنم
ولی اگر کامنتا بالای ۱۰۰باشه ۳تا آپ می کنگ
۲روز بعد
می خواست منو ببره خریدخیلی ذوق داشتم من حتی قبل از ازدواجم هم کم می رفتم بیرون بیشتر توی عمارت بودم
بهم قول داد که باهاش یه روز ببرم جنگل
از اینکه بهم اهمیت می داد خیلی خوشم میومد و خوشحال بودم
هوسوک:ا.ت ......ا.ت بیا دیگه دیر شد
براس آخرین بار نگاه لباسام کردم رفتم پایین
یه کت و شلوار کاملا رسمی تنش کرده بود
ا.ت:چقدر عجله داری اومدم
هوسوک:خیلی دیر آماده میشی
رفتم کنارش که با هم از در سالن رفتیم بیرون
سوار ماشین گرون قیمتش شدیم
هوسوک:خب بذار بهت بگم از کنارم تکون نمی خوری من برای تو انتخاب می کنم برای منم سلیقه دوتامون اوکی
از اینکه قرار هست من براش خرید کنم یه لبخند گنده زدم
و خودم رو بیشتر بهش نزدیک کردم
که
شرطا
کامنت بزارید
امشب یه پارت آپ می کنم
ولی اگر کامنتا بالای ۱۰۰باشه ۳تا آپ می کنگ
۴۵.۸k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.