بهای قمار پارت 22
بهای قمار
پارت 22
یونگی به لیرا خیره شد
¥ به جز تاسف کار دیگه ای از دستم بر نمیاد ...
-ولی تو ... یه متقلبی !
¥ هان ؟
- هنوز تو قمار ازم نبرده بودی !
¥ یااا ... اون یه تنبیه بود !
- بابت ؟!
¥ کار که نکرده بودی !
- حالا شد !
¥ منو میبخشی دیگه ؟
- نه کی گفته ؟
¥ یااا
- وحشی نگا کن چه بلایی سرم اوردی !
یونگی لبخندی زد
¥ میخای برای انتقام تو هم همون بلا رو سر من بیاری ؟
- اگه میتونستم اره !
¥ حالا چیکار کنم که منو ببخشی ؟
- هیچی ...
لیرا ادامه داد
- میخام مثل قدیما همونجور که با تدی قهر میکردم باهات قهر کنم !
¥ قهررر ؟
- سه ... دو .... یک ... از الان دیگه باهات قهرم !
لیرا پتو روی بالاتر کشید و چشماشو بست
یونگی کنار لیرا دراز کشید و دستشو بین موهای لیرا برد و نوازشش کرد
لیرا موهاشو از توی دست یونگی جمع کرد و خودشو کنار کشید
- نکن !
******
دو هفته بعد
تو این دو هفته لیرا اصلا به یونگی محل نمیذاشت حتی اجازه نمیداد اون کنارش بخوابه حتی اگر هم میخواببد با فاصله یک متری ازش میخوابید !
و همین باعث میشد یونگی از کنار لیرا بودن پشیمون بشه و پیش دخترای دیگه بخوابه شاید بگید این برای لیرا بد بود چون اون از صدای اه و ناله متنفره ولی در عوضش هر شب قبل از اینکه صدای اه و ناله هاشروع بشه لیرا قرص خوابی رو قورت میداد و عین خرس میخوابید ... !
یونگی هر روز عصبی تر از قبل بود از اینکه لیرا اینجوری برخورد میکرد حالش به هم میخورد !
با این همه دختر دور و ورش اما فقط به لیرا فکر میکرد و همین اونو از خودش شگفت زده کرده بود !
امروز لیرا حتی باهاش حرف هم نزده بود... و این بشدت باعث تهریب یذره اعصاب باقی موندش شده بود رو به خدمتکار گفت :
¥ برای امشب یه دختر اماده کن !
هر چند اون تو این دو هفته هیچ لذتی از دختر بازی نمیبرد اما این کار فقط برای خالی کردن خشمش بود !
اون شب یونگی به وحشی ترین حالت ممکن ضربه میزد و همین باعث شده بود جیغ دختر بلند شه و ناله که چه عرض کنم زجه هاش توی خونه اکو بشه ...
لیرا که قبل از شروع عملیات یونگی به خواب رفته بود با صدای جیغ و زجه از خواب پرید !
اولش فکر میکرد توی شکنجه گاه بیدار شده...
اما بعد متوجه شد صدای دختریه که از درد جیغ میکشه و التماس میکنه لیرا اروم در اتاقش رو باز کرد و به طبقه پائین رفت و رو به خدمتکار گفت
- اینجا چه خبره ؟
خدمتکار با ترس جواب داد : امروز ارباب ازم خاستن مثل هر شب براشون یه دختر اماده کنم اما ....
لیرا حرفشو ادامه داد
- داره به وحشتناک ترین راه ممکن پارش میکنه ؟!
خدمتکار سری تکون داد
لیرا ناچار به سمت طبقه بالا رفت نمیخاست یونگی قاتل بشه !
در اتاقی که ازش صدای جیغ میومد رو کوبید جوابی نداد فقط جیغ ...
دوباره در زد ... بازم فقط جیغ
ایندفعه دو تا لگد زد تو در ... صدای خمار یونگی بلند شد ...
¥ ها چیه ؟
- یونگی ! درو باز کن
یونگی با شنیدن صدای لیرا تعجب کرد
¥ تو اینجا چیکار میکنی مگه خواب نبودی ؟
- خب داری اون دختر بدبختو جر میدی انقد جیغ زد توقع داری از خواب نپرم ؟
¥ خب حالا من چیکار کنم ؟
- بیا بیرون ! کافیه هر چی حال کردی کشتی اون دخترو !
¥ چیه تو میخای بیای جاش ؟
- یونگییی ( با داد )
- بهت میگم کافیه !
چند دقیقه بعد یونگی در اتاقو باز کرد ، تنه ای به لیرا زد و از کنارش رد شد و رفت توی حمام ...
لیرا با عجله دوید سمت دختر
- حالت خوبه ؟
ملافه کلن خونی بود ..
- ببینم تو باکره بودی ؟
دختر : نه !
- پس این خون واسه چیه ؟
دختر : فک کنم رحمم خونریزی داخلی کرده!
لیرا با عجله با اقای مین تماس گرفت اقای مین اومد و دختر و برد بیمارستان !....
پارت 22
یونگی به لیرا خیره شد
¥ به جز تاسف کار دیگه ای از دستم بر نمیاد ...
-ولی تو ... یه متقلبی !
¥ هان ؟
- هنوز تو قمار ازم نبرده بودی !
¥ یااا ... اون یه تنبیه بود !
- بابت ؟!
¥ کار که نکرده بودی !
- حالا شد !
¥ منو میبخشی دیگه ؟
- نه کی گفته ؟
¥ یااا
- وحشی نگا کن چه بلایی سرم اوردی !
یونگی لبخندی زد
¥ میخای برای انتقام تو هم همون بلا رو سر من بیاری ؟
- اگه میتونستم اره !
¥ حالا چیکار کنم که منو ببخشی ؟
- هیچی ...
لیرا ادامه داد
- میخام مثل قدیما همونجور که با تدی قهر میکردم باهات قهر کنم !
¥ قهررر ؟
- سه ... دو .... یک ... از الان دیگه باهات قهرم !
لیرا پتو روی بالاتر کشید و چشماشو بست
یونگی کنار لیرا دراز کشید و دستشو بین موهای لیرا برد و نوازشش کرد
لیرا موهاشو از توی دست یونگی جمع کرد و خودشو کنار کشید
- نکن !
******
دو هفته بعد
تو این دو هفته لیرا اصلا به یونگی محل نمیذاشت حتی اجازه نمیداد اون کنارش بخوابه حتی اگر هم میخواببد با فاصله یک متری ازش میخوابید !
و همین باعث میشد یونگی از کنار لیرا بودن پشیمون بشه و پیش دخترای دیگه بخوابه شاید بگید این برای لیرا بد بود چون اون از صدای اه و ناله متنفره ولی در عوضش هر شب قبل از اینکه صدای اه و ناله هاشروع بشه لیرا قرص خوابی رو قورت میداد و عین خرس میخوابید ... !
یونگی هر روز عصبی تر از قبل بود از اینکه لیرا اینجوری برخورد میکرد حالش به هم میخورد !
با این همه دختر دور و ورش اما فقط به لیرا فکر میکرد و همین اونو از خودش شگفت زده کرده بود !
امروز لیرا حتی باهاش حرف هم نزده بود... و این بشدت باعث تهریب یذره اعصاب باقی موندش شده بود رو به خدمتکار گفت :
¥ برای امشب یه دختر اماده کن !
هر چند اون تو این دو هفته هیچ لذتی از دختر بازی نمیبرد اما این کار فقط برای خالی کردن خشمش بود !
اون شب یونگی به وحشی ترین حالت ممکن ضربه میزد و همین باعث شده بود جیغ دختر بلند شه و ناله که چه عرض کنم زجه هاش توی خونه اکو بشه ...
لیرا که قبل از شروع عملیات یونگی به خواب رفته بود با صدای جیغ و زجه از خواب پرید !
اولش فکر میکرد توی شکنجه گاه بیدار شده...
اما بعد متوجه شد صدای دختریه که از درد جیغ میکشه و التماس میکنه لیرا اروم در اتاقش رو باز کرد و به طبقه پائین رفت و رو به خدمتکار گفت
- اینجا چه خبره ؟
خدمتکار با ترس جواب داد : امروز ارباب ازم خاستن مثل هر شب براشون یه دختر اماده کنم اما ....
لیرا حرفشو ادامه داد
- داره به وحشتناک ترین راه ممکن پارش میکنه ؟!
خدمتکار سری تکون داد
لیرا ناچار به سمت طبقه بالا رفت نمیخاست یونگی قاتل بشه !
در اتاقی که ازش صدای جیغ میومد رو کوبید جوابی نداد فقط جیغ ...
دوباره در زد ... بازم فقط جیغ
ایندفعه دو تا لگد زد تو در ... صدای خمار یونگی بلند شد ...
¥ ها چیه ؟
- یونگی ! درو باز کن
یونگی با شنیدن صدای لیرا تعجب کرد
¥ تو اینجا چیکار میکنی مگه خواب نبودی ؟
- خب داری اون دختر بدبختو جر میدی انقد جیغ زد توقع داری از خواب نپرم ؟
¥ خب حالا من چیکار کنم ؟
- بیا بیرون ! کافیه هر چی حال کردی کشتی اون دخترو !
¥ چیه تو میخای بیای جاش ؟
- یونگییی ( با داد )
- بهت میگم کافیه !
چند دقیقه بعد یونگی در اتاقو باز کرد ، تنه ای به لیرا زد و از کنارش رد شد و رفت توی حمام ...
لیرا با عجله دوید سمت دختر
- حالت خوبه ؟
ملافه کلن خونی بود ..
- ببینم تو باکره بودی ؟
دختر : نه !
- پس این خون واسه چیه ؟
دختر : فک کنم رحمم خونریزی داخلی کرده!
لیرا با عجله با اقای مین تماس گرفت اقای مین اومد و دختر و برد بیمارستان !....
۸۱.۲k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.