عاشقانه
برای مرهم دردم، فقط همین کافیست
که عکسهای تو را روی سینه بگذارم
تو را به قدر نسیمی که می وزد سر صبح
همیشه کم ولی انگار تا ابد، دارم!
هنوز عطر تو جاریست در دل خانه
بروی پنجره و فرش و صندلیِ اتاق
تمام اهل محل، مست از شمیم تو اند
گذر کن از بغل کوچه ی بَنی عُشّاق
من آن که با تو رسیدم به نقطه ی آغاز
بدون خاطره ات، رو به خطّ پایانم
به هرچه معتقدی، بر همان قسم خوردم
که من هنوز همانم، تو را نمی دانم
که عکسهای تو را روی سینه بگذارم
تو را به قدر نسیمی که می وزد سر صبح
همیشه کم ولی انگار تا ابد، دارم!
هنوز عطر تو جاریست در دل خانه
بروی پنجره و فرش و صندلیِ اتاق
تمام اهل محل، مست از شمیم تو اند
گذر کن از بغل کوچه ی بَنی عُشّاق
من آن که با تو رسیدم به نقطه ی آغاز
بدون خاطره ات، رو به خطّ پایانم
به هرچه معتقدی، بر همان قسم خوردم
که من هنوز همانم، تو را نمی دانم
۱۵.۸k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.