و من همیشه می خوردم به دری که بسته بود یا می رسیدم به جم
و من همیشه میخوردم به دری که بسته بود یا میرسیدم به جمعیتی که راه نمیدادند. حتی به عمد دست دراز میکردند تا نگذارند جلوتر بروم. میدانستم که نمیرسم، اما رفتم؛ تمام شب، تمام روز...
- دیدهها را گوشزد میکرد
- دیدهها را گوشزد میکرد
۱۴.۰k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۱