قهوه تلخ
قهوه تلخ
Part11
موهامو بستم بالا...
ی لباس ساده هم پوشیدم رفتم پیش فریبا خانم...
فریبا خانم...
فریباخانم:جنم دخترم
مهدیس:اقا بهم گفتن برم اتاقشونو مرتب کنم میشه تی بهم بدین
فریباخانم:چرا شما منکه هسم
مهدیس:اقا گفتن من انجام بدم...
فریبا: دخترم شما برو تو اتاق اقا من براتون تی و جارو برقیو میارم...
مهدیس:چشم....
رفتم صمت اتاق محراب....
ی تق ب در زدم و وارد شدم...
محراب:بنال...
مهدیس:اومدم اتاقو تمیز کنم...
محراب:وسایلت کو؟
مهدیس:فریبا خانم میاره..
محراب:تا بیارع بیا کمد لباسامو جم کن....
مهدیس:بش
محراب:چی گفتی؟
مهدیس:پوکر نگاش کردم...
گفتم بش😐
محراب:اینجا باشه اوکی فلانو عینا نداریم فق میگی چشم...
مهدیس:چشم....
______________________________
ارسلان:دیانا کجا میری گ خوردم قلط کردم...
دیانا:خفه شو.....
ساکمو برداشتم درو باز کردم ک برم...
ارسلان:رفتم تو بالکن....
ی دبه نفت برداشتم...
دیانا بری بقران خدمو اتیش میزنم...
دیانا:بزن...
ارسلان:دبه نفتو خالی کردم رو سرم....
فندکمو گرفتم دسم....
تا سه میشمارم پاتو ع در بزاری بیرون اتیش میزنم خدمو....
1
2
.....
دیانا:باشه باشه...
بیا برو تو حموم خدتو بشور...
ارسلان:بیا تو...
دیانا:درو بستم اومدم تو.....
_______________________
مهدیس:کارام تموم شد..
ی شامی خوردم گرفتم خابیدم...
بس خسته بودم نفمیدم چی خوردم.....
"ادامه دارد"
Part11
موهامو بستم بالا...
ی لباس ساده هم پوشیدم رفتم پیش فریبا خانم...
فریبا خانم...
فریباخانم:جنم دخترم
مهدیس:اقا بهم گفتن برم اتاقشونو مرتب کنم میشه تی بهم بدین
فریباخانم:چرا شما منکه هسم
مهدیس:اقا گفتن من انجام بدم...
فریبا: دخترم شما برو تو اتاق اقا من براتون تی و جارو برقیو میارم...
مهدیس:چشم....
رفتم صمت اتاق محراب....
ی تق ب در زدم و وارد شدم...
محراب:بنال...
مهدیس:اومدم اتاقو تمیز کنم...
محراب:وسایلت کو؟
مهدیس:فریبا خانم میاره..
محراب:تا بیارع بیا کمد لباسامو جم کن....
مهدیس:بش
محراب:چی گفتی؟
مهدیس:پوکر نگاش کردم...
گفتم بش😐
محراب:اینجا باشه اوکی فلانو عینا نداریم فق میگی چشم...
مهدیس:چشم....
______________________________
ارسلان:دیانا کجا میری گ خوردم قلط کردم...
دیانا:خفه شو.....
ساکمو برداشتم درو باز کردم ک برم...
ارسلان:رفتم تو بالکن....
ی دبه نفت برداشتم...
دیانا بری بقران خدمو اتیش میزنم...
دیانا:بزن...
ارسلان:دبه نفتو خالی کردم رو سرم....
فندکمو گرفتم دسم....
تا سه میشمارم پاتو ع در بزاری بیرون اتیش میزنم خدمو....
1
2
.....
دیانا:باشه باشه...
بیا برو تو حموم خدتو بشور...
ارسلان:بیا تو...
دیانا:درو بستم اومدم تو.....
_______________________
مهدیس:کارام تموم شد..
ی شامی خوردم گرفتم خابیدم...
بس خسته بودم نفمیدم چی خوردم.....
"ادامه دارد"
۲۳.۶k
۰۱ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.