رمان عشق ممنوعه پارت ۱۴
تا اینکه آیفون زنگ خورد
دیا. کیه
ارس. نمیدونم بزا ببینم
ارسلان رفت پشت آیفون تا گوشیو برداشت قیافش پریشون شد گفت دیانا بدو حاضر شو بدو سریع دیانا بدبخت شدیم
دیا. وا ارسلان چته اصلا کیه
ارس. ای بابا. متینه
دیا. خب همون پسره
ارس. با پلیس اومده دقیقا اون روزی که تموم این سال ها ازش میترسیدم رسید
دیا. تو که گفتی یه دعوای سادست چتونه ارسلان اینجا چه خبره
ارس. دیانا بسه بروحاضر شو(باداد)
ارسلان خیلی ترسیده بود
حاضر شدم و از در پشتی خونه رفتیم بیرون
ماشینه........
برید تو خماری
تا پارت بعدی
دیا. کیه
ارس. نمیدونم بزا ببینم
ارسلان رفت پشت آیفون تا گوشیو برداشت قیافش پریشون شد گفت دیانا بدو حاضر شو بدو سریع دیانا بدبخت شدیم
دیا. وا ارسلان چته اصلا کیه
ارس. ای بابا. متینه
دیا. خب همون پسره
ارس. با پلیس اومده دقیقا اون روزی که تموم این سال ها ازش میترسیدم رسید
دیا. تو که گفتی یه دعوای سادست چتونه ارسلان اینجا چه خبره
ارس. دیانا بسه بروحاضر شو(باداد)
ارسلان خیلی ترسیده بود
حاضر شدم و از در پشتی خونه رفتیم بیرون
ماشینه........
برید تو خماری
تا پارت بعدی
۱۶.۷k
۰۹ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.