پ۳ ف۲ چند هفته ایی گذشت ک امتحاناتم تموم شد و باید منتظر

پ۳ ف۲ چند هفته ایی گذشت ک امتحاناتم تموم شد و باید منتظر میموندم ک واس دانشگاه قبول شم استرس زیاد داشتم آخرین روز امتحاناتمم تموم شد و خسته برگشتم خونه ی دوش گرفتم و موهامو نیمه خشک کردمو روی تخت لم دادم نزدیکای ساعت ۳ بود گوشیم زنگ خورد با چشم نیمه باز نگاه کردم +هووووم _خوابیدی پاشو دختر +برادر من چیکار داری _استادت زنگ زده بهم میگ همه سوالا رو جا ب جا نوشتی خاک تو سرت +چییییی!!! سیخ سرجام نشستم +مهرداد چی میگی _هههههه شوخی کردم پاشو بابا +خستم مهرداد خیلی بدی_هههه باش بخواب قطع کردم و دوباره خوابیدم ساعت ۷ بیدار شدم از اتاق زدم بیرون دیدم همه نشستن+به به جمع جمعه گلتون کمه _خرس جان هنوز زمستون تموم نشده ها +شوما فعلا سوکت فرمایید _خواستم اطلاع بدم چ وقته بیدار شدنه +خب مهرداد جون خسته بودم _بیا ک الان فوتبال شروع میشه +چ تیمی؟! _پرسپولیس +عه مرسی