پ۱ف۳ صبح بیدار شدم کارای روز مرمو انجام دادم و آماده شدم
پ۱ف۳ صبح بیدار شدم کارای روز مرمو انجام دادم و آماده شدم برم دانشگاه دیدم مامان داره با تلفن حرف میزنه _بعله بعله قدمتون روی چشم تشریف بیارین خداحافظ میبینمتون +کی بود _مادر اشکان دوست میلاد +ای دهنت... ی ماهم طول نکشید حالا میخواد آخر هفته بیاد خواستگاری سحر ههههه ای ر...م توی ای شانس_حسودی میکنی خب ۲۸ روز قبل شب عروسی مهرداد دیده سحر رو پسندیده +زکی منو حسودی خاک بر سر من خو نمیخام سحر بره _نترس تنها نمیشی هههه+باش خداحافظ اولین روز دانشگاه بود خیلیا شناختنم و منو دختر گمشده صدام کردن و میکنن کلاس شروع شد تا ساعت ۱ و نیم دانشگاه تموم شد و رفتم خونه +سلام چطو مطورین میلاد گفت_ سحرم میخواد بره قاطی مرغا هههه ترشیدی ساراا ههه _عه الکی حرف نزن شاید جوابم ن باشه +خب حالا بسه مهرداد کو _رفته باشگاه راستی داری عمه میشی +عه مبارکه خوشحال شدم ناهار خوردم تا شب مشغول کار و درس تا شب شدم و شب باز ورزش و خواب
۱۵.۹k
۱۰ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.