پارت 23

چشمام رو باز کردم دیدم جین بغلم کرده کمکم کرد که بشنیم به‌ نظر میومد ازم دلخور باشه ازش پرسیدم چیزی شده سوکجینا گفت (علامت جین@)
@میرا چرا دیروز به‌ خودم زنگ نزدی به‌ نامجون زنگ زدی تا بیاد ببرتت گفتم
_سوکجینا من فقط شماره نامجون رو داشتم شماره شما رو هم نداشتم
@هوفففففففف باشه حالا حالت خوبه
-آره کم مونده بود با مخ برم زمین ممنون
@حالا که من ناجیت هستم میشه ازت چيزی بخوام _البته😊😊
@جانگ میرا دوست دخترم شو
_😳😳😳😳😳😳😳😳😳
@میرا من از روزی که دیدمت بهت علاقه دارم میخوام همیشه پیشم باشی میشه دوست دخترم بشی
_من نمیدونم
@باشه پس امروز رو با من بگذرون هر وقت احساس کردی آماده ای میتونی بهم جواب بدی
خلاصه اون روز رو کلا با جین گذروندم واقعا خوش گذشت بهم ولی فقط به‌ عنوان‌ یه دوست نمیدونم چرا نمیتونستم جین رو به‌ عنوان‌ دوست پسرم بدونم من و اون بیشتر میتونستیم دوست باشیم 
دیگه شب شده بود و جین میخواست بره که گفتم
_جین میشه حرف بزنیم
@البته چیزی شده چیزی میخوای
_نه من چیزی نمیخوام میخوام چیزی بگم جین این درست نیست که من و تو باهم باشیم میدونی امروز که باهم بودیم این رو فهمیدم که من تورو فقط به‌ عنوان‌ یه دوست بپذیرم به‌ نظرم تو فقط توی احساساتت گم شدی میدونی انسان ها وقتی به‌ کسی وابسته میشن به‌ این‌ احساسشون میگن عشق در حالی که میتونه فقط وابستگی باشه شاید من تو رو  هیچ وقت نتونم به‌ عنوان‌ دوست پسر ببینم