murder of love part 5
اومدن عمو و خانوادش یکم با تاخیر بود ولی میشه به این اشاره کرد که بهتر هم شد چون حداقل قبل اینکه اونا بیان آرشام و باران و سحر هم میتونن برسن . نگفته بودم نه ؟ خب الان میگم که آرشام داداش بزرگتره و خب اره من میشم بچه وسط ... باران هم زن داداشه و خب اصلی ترین عنصر این خانوادهههه سحر ! دختر بچه چهار ساله ارشام و باران . چقدر سر اینکه رویا قرار بود عمه بشه و کلی فحش بخوره حرصش دادم ! اوضلع تغییر نکرده هنوزم قراره کلی فحش بخوره ...
اونجوری که صحبتای مامان و زن عمو پشت تلفن فهمیدم احتمالا پروازشون ساعت دو فرود بیاد ! الان ساعت .. پنجه ، پس تا فردا طول میکشه ؟ چجوری ؟ یه جا کار ملینگه ...
_ رویا بیا اینجا ترنم میخواد باهات حرف بزنه.
گفته بودم که الان به رویا حسودیم شده ؟
مامان گوشیو داد به رویا و اومد روبروم نشست . - تو هم پاشو برو به داداشت زنگ بزن بگو کجا موندن ؟از شمال تا اینجا که دیگه راهی نیست ، حداقل تا نه ساعت دیگه بیان کهقبل اومدن مهمونا باشه .
نه ساعت دیگه ؟ ساعت دو ؟ واهای نکنه منظورشون ساعت دو نصف شبه ؟ اینم وقت مهمون اومدنه ؟ ساعت دو کی میاد اخه ؟ البته بهتره .. حداقل میتونم یکم با ترنم حرف بزنم ... ببینم این دختر چش شده که هم با من حرف نمیزنه هم هیراد رو ول کرده و اومده چسبیده به سامان !
به ارشام هم زنگ زدم گفت تا چند ساعت دیگه میرسن و وسط جادن ! منم تا اون موقع که علاف بیکار ... بهتر بود برم بشینم پای رمانی که مینویسم تا یکم سرگرم شم ...
بعد یه حموم نیم ساعته نشستم پای کامپیوتر ... خب کجا بودیم ؟ اها کشتن کراش رویا ...
دست کسی رو شونم نشست و اروم تکونم داد ، محلش نزاشتم چی مهمتر از خواب ؟ اینبار با شدت بیشتری تکونم داد ، اخم کردم و زیر لب گفتم : گمشو دیگه مزاحم بد بخت ! تا چند لحظه هیچ اتفاقی نیوفتاد و منم با فکر اینکه ول کن شده اروم میشدم که یهو یکی هولم داد فقط میدونم از یه ارتفاع کوتاهی پرت شدم زمین .
لعنتی زیر لب گفتم و سرمو گرفتم بالا ، این کیه دیگه ؟ یه مرد چهار شونه با پوزخند ژکوند و اخمی که رو صورتش جا خوش کرده . چرا انقدر شبیهمه ! نکنه همزاد دارم ؟! پشم ! گمشو اخه کی زندگیش رو هواست که بیاد همزاد تو بد بخت شه ؟!
همینجوری گیج داشتم فکر میکردم که این یارو کیه و چقدر اشناست که لباش تکون خورد و گفت : پسندیدی ؟
+ ها ؟
_ نچ ، وی ویندوزش روغن میخواد ! ارشیا پاشو خودتو جمع کن ، نگا مارو به کی دل خوش کردیم !
چرا انقدر صداش شبیه ارشامه ؟ عه وا خود ارشامه !
از رو زمین پا شدم صندلیو که پهن شده بود رو زمین رو هم بلند کردم و گفتم : اومدی ؟
بلافاصله پشیمون شدم ! این چه مزخرفی بود زر زدم ؟ انتظار داشتم الان تلپورت کرده باشه ؟ یا تماس تصویری باشه ؟
_ من هعی میگم برات زن بگیریم ادم شیا ! ملت داداش دارن تا میرسی بغلت میکنن یه دلی براشون تنگ میشه ماهم داداش داریم عین بز !
+ حتی فکر اینکه بیام بغلت کنمم از سرت دور کن ! همین که حضور دارم خودش نعمته !
+ خودپسند ! بیا پایین سحر میخواد ببینتت ...
اونجوری که صحبتای مامان و زن عمو پشت تلفن فهمیدم احتمالا پروازشون ساعت دو فرود بیاد ! الان ساعت .. پنجه ، پس تا فردا طول میکشه ؟ چجوری ؟ یه جا کار ملینگه ...
_ رویا بیا اینجا ترنم میخواد باهات حرف بزنه.
گفته بودم که الان به رویا حسودیم شده ؟
مامان گوشیو داد به رویا و اومد روبروم نشست . - تو هم پاشو برو به داداشت زنگ بزن بگو کجا موندن ؟از شمال تا اینجا که دیگه راهی نیست ، حداقل تا نه ساعت دیگه بیان کهقبل اومدن مهمونا باشه .
نه ساعت دیگه ؟ ساعت دو ؟ واهای نکنه منظورشون ساعت دو نصف شبه ؟ اینم وقت مهمون اومدنه ؟ ساعت دو کی میاد اخه ؟ البته بهتره .. حداقل میتونم یکم با ترنم حرف بزنم ... ببینم این دختر چش شده که هم با من حرف نمیزنه هم هیراد رو ول کرده و اومده چسبیده به سامان !
به ارشام هم زنگ زدم گفت تا چند ساعت دیگه میرسن و وسط جادن ! منم تا اون موقع که علاف بیکار ... بهتر بود برم بشینم پای رمانی که مینویسم تا یکم سرگرم شم ...
بعد یه حموم نیم ساعته نشستم پای کامپیوتر ... خب کجا بودیم ؟ اها کشتن کراش رویا ...
دست کسی رو شونم نشست و اروم تکونم داد ، محلش نزاشتم چی مهمتر از خواب ؟ اینبار با شدت بیشتری تکونم داد ، اخم کردم و زیر لب گفتم : گمشو دیگه مزاحم بد بخت ! تا چند لحظه هیچ اتفاقی نیوفتاد و منم با فکر اینکه ول کن شده اروم میشدم که یهو یکی هولم داد فقط میدونم از یه ارتفاع کوتاهی پرت شدم زمین .
لعنتی زیر لب گفتم و سرمو گرفتم بالا ، این کیه دیگه ؟ یه مرد چهار شونه با پوزخند ژکوند و اخمی که رو صورتش جا خوش کرده . چرا انقدر شبیهمه ! نکنه همزاد دارم ؟! پشم ! گمشو اخه کی زندگیش رو هواست که بیاد همزاد تو بد بخت شه ؟!
همینجوری گیج داشتم فکر میکردم که این یارو کیه و چقدر اشناست که لباش تکون خورد و گفت : پسندیدی ؟
+ ها ؟
_ نچ ، وی ویندوزش روغن میخواد ! ارشیا پاشو خودتو جمع کن ، نگا مارو به کی دل خوش کردیم !
چرا انقدر صداش شبیه ارشامه ؟ عه وا خود ارشامه !
از رو زمین پا شدم صندلیو که پهن شده بود رو زمین رو هم بلند کردم و گفتم : اومدی ؟
بلافاصله پشیمون شدم ! این چه مزخرفی بود زر زدم ؟ انتظار داشتم الان تلپورت کرده باشه ؟ یا تماس تصویری باشه ؟
_ من هعی میگم برات زن بگیریم ادم شیا ! ملت داداش دارن تا میرسی بغلت میکنن یه دلی براشون تنگ میشه ماهم داداش داریم عین بز !
+ حتی فکر اینکه بیام بغلت کنمم از سرت دور کن ! همین که حضور دارم خودش نعمته !
+ خودپسند ! بیا پایین سحر میخواد ببینتت ...
۲۲.۹k
۲۰ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.