خدایا ...
خدایا ...
من خسته شدم ... دیگه کم آوردم ...
دیگه نمی تونم ...
به تمام معنا خسته شدم ...
دیگه نمی تونم ادامه بدم ...
هیچ امیدی واسه هیچی ندارم ...
نه واسه ادامه دادن و نه واسه زندگی ...
دیگه نمی تونم ...
دلم میخواد بخوابم و بیدار نشم ...
بخوابم تا شاید تو خواب آرامشی که هیچ وقت نداشتم به دست بیارم ...
خسته ام ... خیلی خسته ...
دیگه توانایی مبارزه با سرنوشت و خواسته ات و تقدیرتو ندارم ...
شاید خواسته ی تو همین مرگ تدریجی منه ...
شاید خواسته ی تو مرگ روحم و زنده بودن جسممه ...
من خسته شدم ... دیگه کم آوردم ...
دیگه نمی تونم ...
به تمام معنا خسته شدم ...
دیگه نمی تونم ادامه بدم ...
هیچ امیدی واسه هیچی ندارم ...
نه واسه ادامه دادن و نه واسه زندگی ...
دیگه نمی تونم ...
دلم میخواد بخوابم و بیدار نشم ...
بخوابم تا شاید تو خواب آرامشی که هیچ وقت نداشتم به دست بیارم ...
خسته ام ... خیلی خسته ...
دیگه توانایی مبارزه با سرنوشت و خواسته ات و تقدیرتو ندارم ...
شاید خواسته ی تو همین مرگ تدریجی منه ...
شاید خواسته ی تو مرگ روحم و زنده بودن جسممه ...
۷.۵k
۲۱ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.