غم خیره ای
غم خیره ای
سنگینی می کرد
بر شیرازه ی دل
بی خوابی
خنجر می زد
بر مغز استخوان شب
خون غلیظ بعض
می چکید از تنگنای تنهایی
من ِ آشفته
دلداری می دادم
تن ترک خورده ی سکوت را
سنگینی می کرد
بر شیرازه ی دل
بی خوابی
خنجر می زد
بر مغز استخوان شب
خون غلیظ بعض
می چکید از تنگنای تنهایی
من ِ آشفته
دلداری می دادم
تن ترک خورده ی سکوت را
۱۱.۳k
۰۳ تیر ۱۴۰۱