تک پارتی کوک کوک با صدای زنگ گوشیم چشمامو باز کردم اما حوصله نداشتم خاموشش کردم و دوباره خوابیدم بعد ربع ساعت
عین برق گرفته ها پاشدم نشستم
کوک: فااا*ااک امروز مسابقه دارم
سریع لباسامو پوشیدم و با تمام توان به سمت مدرسه دوییدم
امروز باید بهش همه چیزو می گفتم تمام احساساتم رو آره من می تونم
داخل مدرسه شدم و نشستم رو زمین و نفس نفس می زدم
کوک: وای مادر مردم
مین هی: کوک حالت خوبه
با شنیدن صداش چشمامو باز کردم و نگاهش کردم اون چشای یاقوتی و جذابش دل منو سخت برده بود
کوک: خوبم فقط یکم دوییدم
مین هی: آها نگرانت شدم راستی امروز مسابقه داری مگه نه حتما میام تشویقت میکنم
کوک: خیلی ممنون
تهیونگ: به به جناب جئون تشریف فرما شدین
مین هی: سلام ته
تهیونگ: سلام بانو
کوک: سلام ته چطوری
تهیونگ: خوبم تو چطوری واسه مسابقه تمرین کردی
کوک: منم بد نیستم نیازی به تمرین نداشتم کاراته برام مثل آب خوردنه
تهیونگ: آخ حرف دلمو زدی
دستشو سمتم گرفت دستشو گرفتم و بلند شدم
مین هی: اوه بچه ها من کلاسم داره شروع میشه دیگه باید برم داخل زمین مسابقه می بینمتون موفق باشید
ته/ کوک: بای
تهیونگ: کوک میگم بیا واسه این مسابقه یه جایزه بزاریم
اگه تو بردی مین هی مال تو اگه هم من بردم مال من میشه قبول
کوک: از همین الان خودتو بازنده بدون
تهیونگ: خواهیم دید
با تهیونگ به سمت کلاس رفتیم
پرش زمانی بعد از کلاس
بعد تموم شدن کلاس با تهیونگ به سمت رختکن رفتیم تا لباس هامونو عوض کنیم
بعد از تعویض وارد زمین مسابقه شدیم
کوک: موفق باشی
تهیونگ: همچنین
مین هی: تهیونگا جونگ کوکا موفق باشید
رومون رو برگردوندیم که مین هی رو داخل سالن دیدیم و براش دست تکون دادیم
بازیکن ها دو به دو با هم مبارز میکردن که نوبت ما شد با تهیونگ رفتیم جلو و ادای احترام کردیم
و شروع به مبارز کردیم
.
.
.
با ضربه پای تهیونگ به عقب پرت شدم داشتم از حال میرفتم اما نه من که نمیارم بلند شدم معلوم بود ته انتظارش رو ندارع شروع کردم به حمله با ضربه ای که بهش زدم نقش زمین شد
داور : برنده جونگ کوک
رفتم سمت تهیونگ و دستم و سمتش دراز کردم که دستمو گرفت و پاشد
کوک: دیدی گفتم اون ماله منه
تهیونگ: باشه قبول
بعد از بیرون رفتن از سالن مین هی به سمتم اومد
مین هی: آفرین جونگ کوکا تو موفق شدی مدال طلا رو بردی
کوک: طلا رو ولش من یه چیز با ارزش تر بردم
مین هی: چی بر.....
با قرار گرفتن ل*ب هام رو ل*باش حرفش نصفه موند
ازش جدا شدم
کوک: مین هی من دوستت دارم
مین هی : ک کوک منم دوستت دارم
وقتی اینو گفت محکم بغلش کردم
تهیونگ: اهم اهم منم اینجا هستما
مین هی: داداشی تو کارت عالی بود
کوک: هان داداشی:|
مین هی: آره دیگه تهیونگ داداشمه
کوک: و من چیتم؟
مین هی: د د دوست پسرم
منو ته با هم خندیدیم
مین هی : هی گنده بک ها به چی می خندید
کوک: اون واقعا نازه
تهیونگ: دقیقا
............
پاره شدم ناموسا 💜
کوک: فااا*ااک امروز مسابقه دارم
سریع لباسامو پوشیدم و با تمام توان به سمت مدرسه دوییدم
امروز باید بهش همه چیزو می گفتم تمام احساساتم رو آره من می تونم
داخل مدرسه شدم و نشستم رو زمین و نفس نفس می زدم
کوک: وای مادر مردم
مین هی: کوک حالت خوبه
با شنیدن صداش چشمامو باز کردم و نگاهش کردم اون چشای یاقوتی و جذابش دل منو سخت برده بود
کوک: خوبم فقط یکم دوییدم
مین هی: آها نگرانت شدم راستی امروز مسابقه داری مگه نه حتما میام تشویقت میکنم
کوک: خیلی ممنون
تهیونگ: به به جناب جئون تشریف فرما شدین
مین هی: سلام ته
تهیونگ: سلام بانو
کوک: سلام ته چطوری
تهیونگ: خوبم تو چطوری واسه مسابقه تمرین کردی
کوک: منم بد نیستم نیازی به تمرین نداشتم کاراته برام مثل آب خوردنه
تهیونگ: آخ حرف دلمو زدی
دستشو سمتم گرفت دستشو گرفتم و بلند شدم
مین هی: اوه بچه ها من کلاسم داره شروع میشه دیگه باید برم داخل زمین مسابقه می بینمتون موفق باشید
ته/ کوک: بای
تهیونگ: کوک میگم بیا واسه این مسابقه یه جایزه بزاریم
اگه تو بردی مین هی مال تو اگه هم من بردم مال من میشه قبول
کوک: از همین الان خودتو بازنده بدون
تهیونگ: خواهیم دید
با تهیونگ به سمت کلاس رفتیم
پرش زمانی بعد از کلاس
بعد تموم شدن کلاس با تهیونگ به سمت رختکن رفتیم تا لباس هامونو عوض کنیم
بعد از تعویض وارد زمین مسابقه شدیم
کوک: موفق باشی
تهیونگ: همچنین
مین هی: تهیونگا جونگ کوکا موفق باشید
رومون رو برگردوندیم که مین هی رو داخل سالن دیدیم و براش دست تکون دادیم
بازیکن ها دو به دو با هم مبارز میکردن که نوبت ما شد با تهیونگ رفتیم جلو و ادای احترام کردیم
و شروع به مبارز کردیم
.
.
.
با ضربه پای تهیونگ به عقب پرت شدم داشتم از حال میرفتم اما نه من که نمیارم بلند شدم معلوم بود ته انتظارش رو ندارع شروع کردم به حمله با ضربه ای که بهش زدم نقش زمین شد
داور : برنده جونگ کوک
رفتم سمت تهیونگ و دستم و سمتش دراز کردم که دستمو گرفت و پاشد
کوک: دیدی گفتم اون ماله منه
تهیونگ: باشه قبول
بعد از بیرون رفتن از سالن مین هی به سمتم اومد
مین هی: آفرین جونگ کوکا تو موفق شدی مدال طلا رو بردی
کوک: طلا رو ولش من یه چیز با ارزش تر بردم
مین هی: چی بر.....
با قرار گرفتن ل*ب هام رو ل*باش حرفش نصفه موند
ازش جدا شدم
کوک: مین هی من دوستت دارم
مین هی : ک کوک منم دوستت دارم
وقتی اینو گفت محکم بغلش کردم
تهیونگ: اهم اهم منم اینجا هستما
مین هی: داداشی تو کارت عالی بود
کوک: هان داداشی:|
مین هی: آره دیگه تهیونگ داداشمه
کوک: و من چیتم؟
مین هی: د د دوست پسرم
منو ته با هم خندیدیم
مین هی : هی گنده بک ها به چی می خندید
کوک: اون واقعا نازه
تهیونگ: دقیقا
............
پاره شدم ناموسا 💜
۱۶۳.۱k
۰۶ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.