حیف نون زنگ میزنه به دوستش ، دوستش میگه چه قدر لهجت بده!
حیف نون زنگ میزنه به دوستش ، دوستش میگه چه قدر لهجت بده! حیف نون میگه قطع کن دوباره میگیرم!!
حیف نون با نامزدش میرن پارک حیف نون میگه :عزیزم اگه این درخت کاج زبون داشت الان به ما چی میگفت ؟نامزدش میگه اگه زبون داشت میگفت:کره خر من زرد آلو ام نه کاج!
مردی در سالن ژیمناستیک از مربی خود می پرسد : با کدام دستگاه کار کنم .می خواهم آن دخترزیبا را تحت تاثیر قرار بدهم
مربی گفت :از دستگاه خودپرداز بیرون سالن استفاده کن
سه تا مرد داشتند در مورد امور تصادفی صحبت می کردند
اولی : زنم داشت داستان دو شهر را می خواند که دو قلو زایید
دومی : خیلی جالبه زن من هم سه تفنگدار را می خواند که سه قلو زایید
سومی فریادی زد و گفت :خدای من ,من باید زود بروم خانه
وقتی از او پرسیدند که چه اتفاقی افتاده گفت : وقتی داشتم از خانه می آمدم بیرون زنم علی بابا و چهل دزد را می خواند.
یارو خواب میبینه که روز قیامت هر کسی یه آدم خوب همراه خودش بیاره میره بهشت. اولی شهید میاره میبرنش بهشت ، دومی یه جانباز میاره میره بهشت. حیف نون یه فرغون خالی دستش میگیره میاد ازش میپرسن این چیه؟ میگه برید کنار توش مفقودالاثره!
یارو بچش گم میشه میره دفتر خدمات ارتباطی میگه بسوزونیدش!
دوستم میگه چرا انقدر غذات کم شده ؟
میگم : تو رژیمم ...
میگه رژیم لاغری ؟!
میگم پَ نه پَ رژیم صهیونیستی
یه روز با جعبه خیلی بزرگ رفتم اداره پُست ، گذاشتم رو ترازو جعبه رو کارمنده اومده میگه می خوای پُست کنُی ؟!
گفتم : پَ نه پَ اومدم وزنش کنم ببینم اگه اضافه وزن داره شبها بهش شام ندم !
سر جلسه امتحان از دختر کنار دستم می پرسم: لاک داری؟
میگه: چه رنگی؟!
++++++++++++++++++++
آشپزیه قبیله آدمخوار میره پیش رییس قبیله میگه قربان یه مردکچل گرفتیم کبابش کنیم یاآب پز؟
رییس میگه تاس کبابش کنید
++++++++++++++++++++
حیف نون به غضنفر میگه : بیا پنیر و انگور بخوریم .
غضنفر میگه : من اسهال دارم .
حیف نون میگه : ای بابا ، اونو بعد میخوریم
++++++++++++++++++++
یه بچهه رو به زور بابا و مامانش وادار به نماز خوندن می کنن ...
بعد می بینن نشسته داره همین جوری دعا می کنه ...
میرن گوش میدن می بینن میگه: خدایا اینا من رو بزور وادار کردن نماز بخونم، تو خودت قبول نکن!!!
++++++++++++++++++++
به یارو میگن چرا دور دهانت مگس جمع میشه؟
میگه : آخه لهجه ام شیرینه!!!
++++++++++++++++++++
تابلوی مغازه در یک شهر :
مکانیکی برادران مرادی بجز یحیی!
++++++++++++++++++++
شرایط زن و مرد موقع ازدواج : زن باید نجیب باشد مثل اسب ، باوفا باشد مثل سگ ، زیبا باشد مثل آهو ، باوقار مثل طاووس. ولی مرد فقط خر باشد کفایت میکند.
++++++++++++++++++++
پسره تو خواستگاری از یه دختره می پرسه اسم شما چیه؟ دختره می گه اسم من توی تمام باغچه ها هست. پسره می گه: آهان فهمیدم ، اسمتون شلنگه
++++++++++++++++++++
یارو میره تو خیابون می بینه نوشته: سیو همان سیب است...
میگه: دروغ میگن نامردا ! خودم خوردم صابون بود!!!
++++++++++++++++++++
یارو میره مغازه میگه: آقا یه بیسکویت خوب بدین. بقاله میگه: ساقه طلایی خوبه؟ یارو میگه نه. میگه: ویفر خوبه؟ میگه نه . میگه گرجی خوبه؟ میگه نه. میگه: مادر خوبه؟ یارو میگه: قربان شما، دست بوسن!
غضنفر به عنوان چترباز میره تو نیروی هوایی روز رزمایش بهش میگن وقتی رسیدی پایین دکمه سبزو بزن چتر باز میشه اگه باز نشد دکمه قرمزرو بزن حتما چتر باز میشه بعد که رسیدی پایین یه ماشین هست که تورو میبره پادگان. غضنفر میپره دکمه سبزو میزنه چتر باز نمیشه دکمه قرمزو میزنه بازن چتر باز نمیشه با عصبانیت میگه خوبه حالا ماشین هم نیاد!!!
گردوخاک میره تو چش غضنفر میره چلوی آینه تو چشمش فوت میکنه خانمش میگه دیوونه تو فوت نکن بزار اون فوت کنه.
بچه به باباش میگه چطور هواپیمای به این بزرگی رو میدزدند؟ باباش میگه میزارن بره بالا وقتی کوچیک شد می دزدنش.
معلم : 5 حیوان وحشی رو نام ببر؟
دانش آموز : 3 تا شیر ، 2تا ببر .
به غضنفر میگن بابات چند سالشه ؟ میگه نمیدونم خیلی وقته داریمش!
غضنفر مربی فوتبال میشه ، شماره 10 رو میکشه بیرون دوتا شماره 5 میفرسته تو!!!
غضنفر آلزایمر می گیره ازش می پرسن چه حسی داری؟
میگه : خیلی خوبه از وقتی مریض شدم هر روز با ادمای جدیدی آشنا می شم
حیف نون با نامزدش میرن پارک حیف نون میگه :عزیزم اگه این درخت کاج زبون داشت الان به ما چی میگفت ؟نامزدش میگه اگه زبون داشت میگفت:کره خر من زرد آلو ام نه کاج!
مردی در سالن ژیمناستیک از مربی خود می پرسد : با کدام دستگاه کار کنم .می خواهم آن دخترزیبا را تحت تاثیر قرار بدهم
مربی گفت :از دستگاه خودپرداز بیرون سالن استفاده کن
سه تا مرد داشتند در مورد امور تصادفی صحبت می کردند
اولی : زنم داشت داستان دو شهر را می خواند که دو قلو زایید
دومی : خیلی جالبه زن من هم سه تفنگدار را می خواند که سه قلو زایید
سومی فریادی زد و گفت :خدای من ,من باید زود بروم خانه
وقتی از او پرسیدند که چه اتفاقی افتاده گفت : وقتی داشتم از خانه می آمدم بیرون زنم علی بابا و چهل دزد را می خواند.
یارو خواب میبینه که روز قیامت هر کسی یه آدم خوب همراه خودش بیاره میره بهشت. اولی شهید میاره میبرنش بهشت ، دومی یه جانباز میاره میره بهشت. حیف نون یه فرغون خالی دستش میگیره میاد ازش میپرسن این چیه؟ میگه برید کنار توش مفقودالاثره!
یارو بچش گم میشه میره دفتر خدمات ارتباطی میگه بسوزونیدش!
دوستم میگه چرا انقدر غذات کم شده ؟
میگم : تو رژیمم ...
میگه رژیم لاغری ؟!
میگم پَ نه پَ رژیم صهیونیستی
یه روز با جعبه خیلی بزرگ رفتم اداره پُست ، گذاشتم رو ترازو جعبه رو کارمنده اومده میگه می خوای پُست کنُی ؟!
گفتم : پَ نه پَ اومدم وزنش کنم ببینم اگه اضافه وزن داره شبها بهش شام ندم !
سر جلسه امتحان از دختر کنار دستم می پرسم: لاک داری؟
میگه: چه رنگی؟!
++++++++++++++++++++
آشپزیه قبیله آدمخوار میره پیش رییس قبیله میگه قربان یه مردکچل گرفتیم کبابش کنیم یاآب پز؟
رییس میگه تاس کبابش کنید
++++++++++++++++++++
حیف نون به غضنفر میگه : بیا پنیر و انگور بخوریم .
غضنفر میگه : من اسهال دارم .
حیف نون میگه : ای بابا ، اونو بعد میخوریم
++++++++++++++++++++
یه بچهه رو به زور بابا و مامانش وادار به نماز خوندن می کنن ...
بعد می بینن نشسته داره همین جوری دعا می کنه ...
میرن گوش میدن می بینن میگه: خدایا اینا من رو بزور وادار کردن نماز بخونم، تو خودت قبول نکن!!!
++++++++++++++++++++
به یارو میگن چرا دور دهانت مگس جمع میشه؟
میگه : آخه لهجه ام شیرینه!!!
++++++++++++++++++++
تابلوی مغازه در یک شهر :
مکانیکی برادران مرادی بجز یحیی!
++++++++++++++++++++
شرایط زن و مرد موقع ازدواج : زن باید نجیب باشد مثل اسب ، باوفا باشد مثل سگ ، زیبا باشد مثل آهو ، باوقار مثل طاووس. ولی مرد فقط خر باشد کفایت میکند.
++++++++++++++++++++
پسره تو خواستگاری از یه دختره می پرسه اسم شما چیه؟ دختره می گه اسم من توی تمام باغچه ها هست. پسره می گه: آهان فهمیدم ، اسمتون شلنگه
++++++++++++++++++++
یارو میره تو خیابون می بینه نوشته: سیو همان سیب است...
میگه: دروغ میگن نامردا ! خودم خوردم صابون بود!!!
++++++++++++++++++++
یارو میره مغازه میگه: آقا یه بیسکویت خوب بدین. بقاله میگه: ساقه طلایی خوبه؟ یارو میگه نه. میگه: ویفر خوبه؟ میگه نه . میگه گرجی خوبه؟ میگه نه. میگه: مادر خوبه؟ یارو میگه: قربان شما، دست بوسن!
غضنفر به عنوان چترباز میره تو نیروی هوایی روز رزمایش بهش میگن وقتی رسیدی پایین دکمه سبزو بزن چتر باز میشه اگه باز نشد دکمه قرمزرو بزن حتما چتر باز میشه بعد که رسیدی پایین یه ماشین هست که تورو میبره پادگان. غضنفر میپره دکمه سبزو میزنه چتر باز نمیشه دکمه قرمزو میزنه بازن چتر باز نمیشه با عصبانیت میگه خوبه حالا ماشین هم نیاد!!!
گردوخاک میره تو چش غضنفر میره چلوی آینه تو چشمش فوت میکنه خانمش میگه دیوونه تو فوت نکن بزار اون فوت کنه.
بچه به باباش میگه چطور هواپیمای به این بزرگی رو میدزدند؟ باباش میگه میزارن بره بالا وقتی کوچیک شد می دزدنش.
معلم : 5 حیوان وحشی رو نام ببر؟
دانش آموز : 3 تا شیر ، 2تا ببر .
به غضنفر میگن بابات چند سالشه ؟ میگه نمیدونم خیلی وقته داریمش!
غضنفر مربی فوتبال میشه ، شماره 10 رو میکشه بیرون دوتا شماره 5 میفرسته تو!!!
غضنفر آلزایمر می گیره ازش می پرسن چه حسی داری؟
میگه : خیلی خوبه از وقتی مریض شدم هر روز با ادمای جدیدی آشنا می شم
۳۷.۵k
۲۴ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.