نگفتی بمان...
نگفتی بمان...
وگرنه من آدم رفتن نبودم...
همانجا که دستانم را از میان دستانت ربودم...
اعتراض نکردی...
و من احساس کردم...
بودنم...
مهم نبوده که هیچ نگفتی...
و من رفتم...
و تو رفتنم را در سکوت تماشا کردی...
این سکوت تو مرا...
شکست...
وگرنه من آدم رفتن نبودم...
همانجا که دستانم را از میان دستانت ربودم...
اعتراض نکردی...
و من احساس کردم...
بودنم...
مهم نبوده که هیچ نگفتی...
و من رفتم...
و تو رفتنم را در سکوت تماشا کردی...
این سکوت تو مرا...
شکست...
۲.۰k
۲۵ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.