........
........
موهایت در باد
به پرواز در می آمد
کنارت
به تماشایت می نشستم
خورشید می سورزاند
دریا آتش می گرفت
تو حرف می زدی
و من غرق صحبت ات بودم
می خندیدی
سکوت می کردی
به فکر فرو می رفتی
دست در دست من ، راه می رفتی
راه تمام می شد
تو را نمی دیدم
زمان
سال سال می گذشت
از دور
از خیلی خیلی دور
تماشایت می کردم
ازدمیر آصف
موهایت در باد
به پرواز در می آمد
کنارت
به تماشایت می نشستم
خورشید می سورزاند
دریا آتش می گرفت
تو حرف می زدی
و من غرق صحبت ات بودم
می خندیدی
سکوت می کردی
به فکر فرو می رفتی
دست در دست من ، راه می رفتی
راه تمام می شد
تو را نمی دیدم
زمان
سال سال می گذشت
از دور
از خیلی خیلی دور
تماشایت می کردم
ازدمیر آصف
۱.۹k
۲۶ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.