....«به کجا چنین شتابان؟»
....«به کجا چنین شتابان؟»
گون از نسیم پرسید
«دل من گرفته زینجا ،
هوس سفر نداری
زغبار این بیابان؟
«همه آرزویم ، اما
چه کنم که بسته پایم ...»
«به کجا چنین شتابان؟»
به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم.»
«سفرت بخیر ! اما ، تو و دوستی ، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی ، به شکوفه ها ، به باران
برسان سلام ما را.......
گون از نسیم پرسید
«دل من گرفته زینجا ،
هوس سفر نداری
زغبار این بیابان؟
«همه آرزویم ، اما
چه کنم که بسته پایم ...»
«به کجا چنین شتابان؟»
به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم.»
«سفرت بخیر ! اما ، تو و دوستی ، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی ، به شکوفه ها ، به باران
برسان سلام ما را.......
۵.۴k
۳۰ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.