خدایا ببخش که دیگر طاقتی برای سکوت نمانده بود...
چه مضحک شعر گفتند.....خدا با ما نشسته چای می نوشد !!! نه !!
خدا در جشن آنها مخفی از چشم من و تو نشسته قهوه می نوشد!!!
خدا در یک تبانی تمام ساد گی ام را تمام بندگی ام را به آنها ترجیح داده ست.... همین دیروز محمد را به سخره نقش بستند بر سطر هر دیوان ... همین امروز میخندند مشتی کافر بدکیش ، به کیش ما مسلمانها... خدا بیدار شو جهانت را خواب میبنم... در این اسلام هماره کافرانی ناب میبنم!! کی میبنند اینها ، اما نمیبنم یکی را کو به پا خیزد ... « محمد هم قدیمی شد» !!!...ایرانی که بخاطر ۴ سرباز عراقی که ۸ سال با ما جنگیدند اکنون بخاطرشان میجنگد ... اما وقتی هر ساله به نام محمد« ص » توهین میشود سکوت اختیار میکند... مرا هم به دار بکشید تانبینم نامردیتان را!! « حامد داوودی »
***عشاق محمد کپی ازاد به انتشار بگذارید***
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.