مسافر
مسافر
قدم را ارام برمیدارم
شاید مسافرم بیایید
شاید صدایی
از ته کوچه بیایید
ارام قدم میگذارم
در کوچه های تنهایی
همدم شده تنها سایه ام
صدایی نیست
جز خس خس ردپایم
صدای خرد شدن برگها زیر پایم
سر ب کجا بگذارم
کجا بروم مسافرم
امدم برای دیدن معشوق
دیدم او خود معشوقی دارد
بهتر است از اینجا بروم
سایه ام پشت سرم بیا
من جز تو کسی را ندارم
قدم را ارام برمیدارم
شاید مسافرم بیایید
شاید صدایی
از ته کوچه بیایید
ارام قدم میگذارم
در کوچه های تنهایی
همدم شده تنها سایه ام
صدایی نیست
جز خس خس ردپایم
صدای خرد شدن برگها زیر پایم
سر ب کجا بگذارم
کجا بروم مسافرم
امدم برای دیدن معشوق
دیدم او خود معشوقی دارد
بهتر است از اینجا بروم
سایه ام پشت سرم بیا
من جز تو کسی را ندارم
۱.۶k
۰۱ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.