ماه ابی
ماه ابی
پارت۲۲
ویو لنو:
اون نامی بود
+نه..نه این فقط یه خیاله
نامی:نه نیست منم نامی
+داری دروغ میگی(گریه و داد شدید)
هی میومد نزدیکم اما من دور میشدم با هر قدمش که میومد جلو من عقب میرفتم
نامی:بس کن منم بهترین دوستت
+نه این..این فقط یه خیاله درست نیست(اشک)
که کوک اومت
-نا..نا..نامییی(داد)
نامی:کوکک بهش بگو که من واقعیم
+نهههه(داد)
دستام به سرم گرفتم و افتادم زمین چشام سیاهی رفت
ویو نامی:
لنو بیهوش شد سریع با کوک بردیمش بیمارستان
پرستار:ایشون ناراحتی قلبی شون شدیدتر شده پس باید خیلی مراقبشون باشین
-بله چشم
صب:
توی اتاقش کوک خابیده بود که لنو بهوش اومد با دیدن کوک که سرش گذاشته کنار تختش و خوابیده لبخندی و دستش روی سرش کشید از اینکه اینکارو کرد اشکم در اومد اونم با دیدن من قطره اشکی از کنار چشمش ریخت تا موهاش از اونجا رفتم تصمیم گرفتم دیگه خودمو نشونش ندم تا ناراحت قلبش شدیدتر تر نشه(جر شدیدتر تر)پس رفتم خونه اولم که وقتی منو کوک و لنو بچه بودیم توش بزرگ شدیم یه پاکت و یه کاغذ و خودکار برداشتم و روی کاغذ نوشتم:
ببخشید که یهو اومدم تو خونت ببخشید که کاری کردم گریه کنی ببخشید که کاری کردم کارت به بیمارستان بکشه منو ببخش من رفتم و خودمو گم و گور کردم تا تو راحت کنار کوک زندگی کنی به اعضا هم چیزی نگو درباره من از این به بعد بجای من رو استیج میخونی البته اگه خاستی
بهترین دوستت نامی .
اون نامه رو از پنجره اشپز خونه دادم تو و رفتم توی جنگل
ویو لنو:
داشتم به نامی نگا میکردم که غیب شد کوک بیدار شد
-بهوش اومدی بیبی گرل؟
+هوم اره
-صبت بخیر
+صب توام بخیر
-نامی کو؟
+پشت شیشه بود غیبش زد
رفت ببینه کجاش ولی هرجارو گشت نبود
-نبود هیجا
+ینی چی نبود؟
-ینی نیست تو بیمارستان
+کجاست خببب(داد)
-هیسس عه وایسا
ویو کوک:
هرچی زنگ زدم به گوشی نامی جواب نداد رفتم توی اون خونه قدیمیه که توش بزرگ شدیم کل خونه رو گشتم اما نبود رفتم لب صخره اونجام نبود تقریبا کل جنگل دنبالش گشتم اما نبود رفتم بیمارستان پیش لنو
-همه جارو گشتم اما نبود
+حتا تو جنگل ؟
-اره
سرم از خودش جدا کرد دستش پر خون شده بود
-چیکار میکنی(داد)
+میخام برم دنبال نامی همین الان حتما یجایی هست دیگه
از پنجره بال زد و رفت سریع رفتم دنبالش اما سریع تر از من بود
-وایسا نروو
رفت تو جنگل همون خونه قدیمیه کل خونرو گشت بازم نبود کل جنگل زیرو رو داشتیم میکردیم
ساعت۲:۰۰شب:
+چرا نیست اخهه(داد و گریه)
-اروم باش برمیگرده
رفتیم خونه
لنو:رفتم توی اشپز خونه روی کابینت کنار پنجره یه نامه دیدم بازش کردم و خوندم
تقریبا همرو خوندم نامه رو توی دستم مچاله کردم و بی صدا گریه کردم تا بد چن مین کوک اومد
-چیشده بیبیه من چرا گریه میکنه
رفتم بغلش توی بغلش گریه میکردم با صدای بلند صدای گریه هامو توی سینش خفه میکردم بغلم کرد و کف سرمو بوسید
+چراا(داد و گریه)
کوک گریش گرفت
-هیسس اروم باش(بغض)
+چطوری اروم باشم کوک؟دیشب با کاری کردم ناراحتش کردمم
-اره ولی بازم بهترین دوستمونه باید برای اونم که شده قوی باشیم قول میدم برگرده
جای نامه رو نشونش دادم وقتی توی بغلش بودم همزمان نامه رو برداشت و خوند بغضش شکست
+کوک لطفا برو دنبالش(گریه شدید)
-قول میدم برم
+همین الانن
-باشه باشه فقط قول بده گریه نکنی
صورتم با دستاش قاب گرفت و با شصتش اشکام پاک کرد براید استایل بغلم کرد و برد رو تخت کنارم دراز کشید سرمو انقدر نوازش کرد که خابم برد
ویو کوک:
سرش انقدر نوازش کردم که خابش برد اروم و بی سر صدا رفتم سمت اون صخره قدیمی
-نامییی هرجا که هستی لطفا بیا(داد و بغض)
تا چند ساعت اونجا نشسته بودم دیدم هیچ خبری نشدساعت تقریبا۴بود رفتم خونه دیدم لنو توی دستشویی حالش بد شده سریع رفتم سمت دستشویی و درو باز کردم دیدم حالش داره همینطوری بهم میخوره دست و صورتش و شست و اومت بیرون که افتاد ..
ادامش پارت بد-
پارت۲۲
ویو لنو:
اون نامی بود
+نه..نه این فقط یه خیاله
نامی:نه نیست منم نامی
+داری دروغ میگی(گریه و داد شدید)
هی میومد نزدیکم اما من دور میشدم با هر قدمش که میومد جلو من عقب میرفتم
نامی:بس کن منم بهترین دوستت
+نه این..این فقط یه خیاله درست نیست(اشک)
که کوک اومت
-نا..نا..نامییی(داد)
نامی:کوکک بهش بگو که من واقعیم
+نهههه(داد)
دستام به سرم گرفتم و افتادم زمین چشام سیاهی رفت
ویو نامی:
لنو بیهوش شد سریع با کوک بردیمش بیمارستان
پرستار:ایشون ناراحتی قلبی شون شدیدتر شده پس باید خیلی مراقبشون باشین
-بله چشم
صب:
توی اتاقش کوک خابیده بود که لنو بهوش اومد با دیدن کوک که سرش گذاشته کنار تختش و خوابیده لبخندی و دستش روی سرش کشید از اینکه اینکارو کرد اشکم در اومد اونم با دیدن من قطره اشکی از کنار چشمش ریخت تا موهاش از اونجا رفتم تصمیم گرفتم دیگه خودمو نشونش ندم تا ناراحت قلبش شدیدتر تر نشه(جر شدیدتر تر)پس رفتم خونه اولم که وقتی منو کوک و لنو بچه بودیم توش بزرگ شدیم یه پاکت و یه کاغذ و خودکار برداشتم و روی کاغذ نوشتم:
ببخشید که یهو اومدم تو خونت ببخشید که کاری کردم گریه کنی ببخشید که کاری کردم کارت به بیمارستان بکشه منو ببخش من رفتم و خودمو گم و گور کردم تا تو راحت کنار کوک زندگی کنی به اعضا هم چیزی نگو درباره من از این به بعد بجای من رو استیج میخونی البته اگه خاستی
بهترین دوستت نامی .
اون نامه رو از پنجره اشپز خونه دادم تو و رفتم توی جنگل
ویو لنو:
داشتم به نامی نگا میکردم که غیب شد کوک بیدار شد
-بهوش اومدی بیبی گرل؟
+هوم اره
-صبت بخیر
+صب توام بخیر
-نامی کو؟
+پشت شیشه بود غیبش زد
رفت ببینه کجاش ولی هرجارو گشت نبود
-نبود هیجا
+ینی چی نبود؟
-ینی نیست تو بیمارستان
+کجاست خببب(داد)
-هیسس عه وایسا
ویو کوک:
هرچی زنگ زدم به گوشی نامی جواب نداد رفتم توی اون خونه قدیمیه که توش بزرگ شدیم کل خونه رو گشتم اما نبود رفتم لب صخره اونجام نبود تقریبا کل جنگل دنبالش گشتم اما نبود رفتم بیمارستان پیش لنو
-همه جارو گشتم اما نبود
+حتا تو جنگل ؟
-اره
سرم از خودش جدا کرد دستش پر خون شده بود
-چیکار میکنی(داد)
+میخام برم دنبال نامی همین الان حتما یجایی هست دیگه
از پنجره بال زد و رفت سریع رفتم دنبالش اما سریع تر از من بود
-وایسا نروو
رفت تو جنگل همون خونه قدیمیه کل خونرو گشت بازم نبود کل جنگل زیرو رو داشتیم میکردیم
ساعت۲:۰۰شب:
+چرا نیست اخهه(داد و گریه)
-اروم باش برمیگرده
رفتیم خونه
لنو:رفتم توی اشپز خونه روی کابینت کنار پنجره یه نامه دیدم بازش کردم و خوندم
تقریبا همرو خوندم نامه رو توی دستم مچاله کردم و بی صدا گریه کردم تا بد چن مین کوک اومد
-چیشده بیبیه من چرا گریه میکنه
رفتم بغلش توی بغلش گریه میکردم با صدای بلند صدای گریه هامو توی سینش خفه میکردم بغلم کرد و کف سرمو بوسید
+چراا(داد و گریه)
کوک گریش گرفت
-هیسس اروم باش(بغض)
+چطوری اروم باشم کوک؟دیشب با کاری کردم ناراحتش کردمم
-اره ولی بازم بهترین دوستمونه باید برای اونم که شده قوی باشیم قول میدم برگرده
جای نامه رو نشونش دادم وقتی توی بغلش بودم همزمان نامه رو برداشت و خوند بغضش شکست
+کوک لطفا برو دنبالش(گریه شدید)
-قول میدم برم
+همین الانن
-باشه باشه فقط قول بده گریه نکنی
صورتم با دستاش قاب گرفت و با شصتش اشکام پاک کرد براید استایل بغلم کرد و برد رو تخت کنارم دراز کشید سرمو انقدر نوازش کرد که خابم برد
ویو کوک:
سرش انقدر نوازش کردم که خابش برد اروم و بی سر صدا رفتم سمت اون صخره قدیمی
-نامییی هرجا که هستی لطفا بیا(داد و بغض)
تا چند ساعت اونجا نشسته بودم دیدم هیچ خبری نشدساعت تقریبا۴بود رفتم خونه دیدم لنو توی دستشویی حالش بد شده سریع رفتم سمت دستشویی و درو باز کردم دیدم حالش داره همینطوری بهم میخوره دست و صورتش و شست و اومت بیرون که افتاد ..
ادامش پارت بد-
۴۲.۰k
۰۱ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.