یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد
دوستی کس نخواهد دوستداران را چه شد
اب حیوان تیره گون شد خضرفرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل باد و باران را چه شد
کس نمی گوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان راچه حال افتاد یاران را چه شد
لعلی از کان مروت برنیامد سال هاست
تابش خورشید و سعی باد وباران را چه شد
شهریاران بود وخاک این دیار
مهربانی هم سرامد شهریاران را چه شد
گویی توفیق و کرامت از میان افکنده اند
کس به میدان د نمی اید سوزان را چه شد
صد هزاران گل شگفت وبانگ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش امد هزاران را چه شد
زهره سازی خوش نمی ساز مگر عودش بسوخت
کس ندارد دون مستی میگساران را چه شد
دوستی کس نخواهد دوستداران را چه شد
اب حیوان تیره گون شد خضرفرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل باد و باران را چه شد
کس نمی گوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان راچه حال افتاد یاران را چه شد
لعلی از کان مروت برنیامد سال هاست
تابش خورشید و سعی باد وباران را چه شد
شهریاران بود وخاک این دیار
مهربانی هم سرامد شهریاران را چه شد
گویی توفیق و کرامت از میان افکنده اند
کس به میدان د نمی اید سوزان را چه شد
صد هزاران گل شگفت وبانگ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش امد هزاران را چه شد
زهره سازی خوش نمی ساز مگر عودش بسوخت
کس ندارد دون مستی میگساران را چه شد
۶.۱k
۰۷ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.