خورشید پشت پنجره ی پلک های من
خورشید پشت پنجره ی پلک های من
من خسته ام!طلوع کن امشب برای من
می ریزم آنچه هست برایم بپای تو
حالا بریز هستی خود رابپای من
وقتی تودلخوشی همه ی شهر دلخوشند
خوش باش هم بجای خودت ،هم بجای من
توانعکاس من شده ای ... کوهها هنوز
تکرارمیکنند تورادر صدای من
آهسته ترکه عشق توجرم است هیچ کس
درشهرنیست باخبراز ماجرای من
شایدکه ای غریبه همزاد بامنی
من ... تو...چقدر مثل توهستم خدای من!
نجمه زارع
من خسته ام!طلوع کن امشب برای من
می ریزم آنچه هست برایم بپای تو
حالا بریز هستی خود رابپای من
وقتی تودلخوشی همه ی شهر دلخوشند
خوش باش هم بجای خودت ،هم بجای من
توانعکاس من شده ای ... کوهها هنوز
تکرارمیکنند تورادر صدای من
آهسته ترکه عشق توجرم است هیچ کس
درشهرنیست باخبراز ماجرای من
شایدکه ای غریبه همزاد بامنی
من ... تو...چقدر مثل توهستم خدای من!
نجمه زارع
۱.۷k
۱۰ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.