.
.
.
ناخوش شده ام درد تو افتاده به جانم
باید چـــه بگویم به پرستار جوانم؟ .
باید چه بگویم؟ تو بگو، ها؟ چه بگویم
وقتی کـــه ندارد خبــــر از درد نهانم؟ .
تب کرده ام امــا نه به تعبیر طبیبان
آن تب که گل انداخته بر گونه جانم .
بیمـــــاری من عامل بیگانـــه ندارد
عشق تو به هم ریخته اعصاب و روانم .
آخر چه کند با دل من علم پزشکی
وقتی که به دیدار تو بسته ضربانم؟ .
لب بسته ام از هرچه سوال ست و جواب ست
می ترسم اگـــر بـــــاز شود قفــل دهانـــم- .
این گرگ پرستار به تلبیس دماسنج
امشب بکشد نام تـــو از زیـر زبانــم! .
می پرسد و خاموشم و می پرسد و خاموش...
چیزی کــــه عیان ست چه حاجت به بیانم
.
ناخوش شده ام درد تو افتاده به جانم
باید چـــه بگویم به پرستار جوانم؟ .
باید چه بگویم؟ تو بگو، ها؟ چه بگویم
وقتی کـــه ندارد خبــــر از درد نهانم؟ .
تب کرده ام امــا نه به تعبیر طبیبان
آن تب که گل انداخته بر گونه جانم .
بیمـــــاری من عامل بیگانـــه ندارد
عشق تو به هم ریخته اعصاب و روانم .
آخر چه کند با دل من علم پزشکی
وقتی که به دیدار تو بسته ضربانم؟ .
لب بسته ام از هرچه سوال ست و جواب ست
می ترسم اگـــر بـــــاز شود قفــل دهانـــم- .
این گرگ پرستار به تلبیس دماسنج
امشب بکشد نام تـــو از زیـر زبانــم! .
می پرسد و خاموشم و می پرسد و خاموش...
چیزی کــــه عیان ست چه حاجت به بیانم
۲.۳k
۱۱ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.