part 31 فرداهم اگ درس نداشته باشم ب شکرانه دو پارت مزارم 😂
part 31
دخترم بیا این جای به جای جانگکوک بشین کوک میره پیش جین میشینه ک جانگکوک تومد غر بزنه ک ی نگاه مامانش با عث شد دیگهادامه نده خمدم میومد ک دیدم چهره ش چطو شده مامانش گفت بچه های من یکم سرخود رفتار میکنن اگه اذیتت کردن بهم بگو و باباشون هم تایید کرد و نشستم سر جام ک جین گف انتخابم انقد خوبه که شمام نیومده طرفشو میگیرین.. و ی تک خنده ک متوجه شدم دارن شروع میکنن ک سوفی بغلم بود گفتم سوفی کفش... ک سریع در اوردیمو نشونه گرفتیم ک دستاشونو ب نشونه تسلیم بالا اوردن ک باباشون گفت مگر عروسمو سوفی آدمتون کنن و خندید ک همه شروع کردن ب خندیدن من داشتم از خجالت اب میشدم که سوفی نگام کرد گف اقی مامانیم قجالت کشیده اشکال نداله مامان قوشملم بیا شکلات بقول ک ب اون دستای کوچیکش نگا کردم ک ی شکلات دستش بود گفتم من شکلات خودمو میخوام عروسک مامان و شروع کردمو لپشو بوس کردم بعد چند تا بوس گفتم دفعه دیگه انقد کیوت بشی بیشتر بوست میکنم ک دیدم دستای کوچولو قاب کرد و لپمو بوس کردو گفت دوس دالم اینکالو کنی مامانی بوسش کزدمو یکم قربون صدقش رفتم ک نگاه های همه جمعو ب خودمو سوفیو متوجه شدمو گفتم ببخشید و سوفیو گذاشتم رو مبل و گفتم با اجازه میرم یکم اب بخورم جیمین گفت ک متوجه شد اب روی میزه و زیر لب گفت کیوتک من رفتمو اب خوردمو برگشتم ک سوفی داره با چاقو بازی میکنه با صدای بلند گفتم سوفی اونو بزار زمین جوری اون چاقو رو انداخت ک خودمم اول نفهمیدم کجا افتاد بعد چاقو رو دیدم سوفیو محض اطمینان گذاشتمش بغل جینو گفتم که تا دو روز خبری از شکلات نیست اومد اعتراض کنه ک نگاهش کزدم ک فهمید نباید چیزی بگه و تک خنده بابا و مامانشونو متوجه شدم اما توجه نکردمو اومد چاقو رو بردارم ک دستم برید کف دستمو کامل برید وقتی ب خودم اومدم متوجه شدم ک چی شده و هر سه تاشون با عجله اومدن ب جین بت داد گفتم جلو چشم سوفیو بگیر و دیدم کوک براید استایل بغلم کرد جیمین چون اعصابش خراب بود فقط ماشینو روشن کزدو کوک منو گذاشت داخل ماشینش گفتم جیمین الان ماشینتـــ.. ک دیدم ماشینو نگه داشت دیدم با چشمای اشکی جیمین نگام میکنه دستم داشت خون میداد داشت نگام میکرد یهو لب گذاشت رو لبمو ی مک عمیق زد انگار مدت زیادی بود تشنه بوده و بدون حرفی ماشینو روشن کردو رفتیم بیمارستان دکتر میخواست بخیه کنه دستمو گفت سرکننده میزنیم اما ن زیاد پس درد داره داشت بخیه میزد خیلی درد داشت ک جیمین....
دخترم بیا این جای به جای جانگکوک بشین کوک میره پیش جین میشینه ک جانگکوک تومد غر بزنه ک ی نگاه مامانش با عث شد دیگهادامه نده خمدم میومد ک دیدم چهره ش چطو شده مامانش گفت بچه های من یکم سرخود رفتار میکنن اگه اذیتت کردن بهم بگو و باباشون هم تایید کرد و نشستم سر جام ک جین گف انتخابم انقد خوبه که شمام نیومده طرفشو میگیرین.. و ی تک خنده ک متوجه شدم دارن شروع میکنن ک سوفی بغلم بود گفتم سوفی کفش... ک سریع در اوردیمو نشونه گرفتیم ک دستاشونو ب نشونه تسلیم بالا اوردن ک باباشون گفت مگر عروسمو سوفی آدمتون کنن و خندید ک همه شروع کردن ب خندیدن من داشتم از خجالت اب میشدم که سوفی نگام کرد گف اقی مامانیم قجالت کشیده اشکال نداله مامان قوشملم بیا شکلات بقول ک ب اون دستای کوچیکش نگا کردم ک ی شکلات دستش بود گفتم من شکلات خودمو میخوام عروسک مامان و شروع کردمو لپشو بوس کردم بعد چند تا بوس گفتم دفعه دیگه انقد کیوت بشی بیشتر بوست میکنم ک دیدم دستای کوچولو قاب کرد و لپمو بوس کردو گفت دوس دالم اینکالو کنی مامانی بوسش کزدمو یکم قربون صدقش رفتم ک نگاه های همه جمعو ب خودمو سوفیو متوجه شدمو گفتم ببخشید و سوفیو گذاشتم رو مبل و گفتم با اجازه میرم یکم اب بخورم جیمین گفت ک متوجه شد اب روی میزه و زیر لب گفت کیوتک من رفتمو اب خوردمو برگشتم ک سوفی داره با چاقو بازی میکنه با صدای بلند گفتم سوفی اونو بزار زمین جوری اون چاقو رو انداخت ک خودمم اول نفهمیدم کجا افتاد بعد چاقو رو دیدم سوفیو محض اطمینان گذاشتمش بغل جینو گفتم که تا دو روز خبری از شکلات نیست اومد اعتراض کنه ک نگاهش کزدم ک فهمید نباید چیزی بگه و تک خنده بابا و مامانشونو متوجه شدم اما توجه نکردمو اومد چاقو رو بردارم ک دستم برید کف دستمو کامل برید وقتی ب خودم اومدم متوجه شدم ک چی شده و هر سه تاشون با عجله اومدن ب جین بت داد گفتم جلو چشم سوفیو بگیر و دیدم کوک براید استایل بغلم کرد جیمین چون اعصابش خراب بود فقط ماشینو روشن کزدو کوک منو گذاشت داخل ماشینش گفتم جیمین الان ماشینتـــ.. ک دیدم ماشینو نگه داشت دیدم با چشمای اشکی جیمین نگام میکنه دستم داشت خون میداد داشت نگام میکرد یهو لب گذاشت رو لبمو ی مک عمیق زد انگار مدت زیادی بود تشنه بوده و بدون حرفی ماشینو روشن کردو رفتیم بیمارستان دکتر میخواست بخیه کنه دستمو گفت سرکننده میزنیم اما ن زیاد پس درد داره داشت بخیه میزد خیلی درد داشت ک جیمین....
۷۶.۲k
۱۵ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.