کاغذ پاره هایی درخیال «منِ گذشته»
فردای روزی که منو به زمین سرد نشوندی،برگشتی!
اما اینبار تو تنها یه سایه بودی.
قدم زدن و سکوتت برای اولین بار،ارامش رو میطلبید.
تو فقط میخواستی که اروم باشی!
وحالا هم که لای بازو هام اروم گرفتی فقط یه «سایه» ای. اروم...
اما اینبار تو تنها یه سایه بودی.
قدم زدن و سکوتت برای اولین بار،ارامش رو میطلبید.
تو فقط میخواستی که اروم باشی!
وحالا هم که لای بازو هام اروم گرفتی فقط یه «سایه» ای. اروم...
۵.۵k
۱۹ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.