با تموم سرعتم رفتم عمارت کوک وقتی در زدم آجوما درو باز کرد
آجوما: اوع سلام دخترم چیه راهتو گم کردی اومدی اینجا
ا/ت:این چه حرفیه.
آجوما:بیا تو گلم
آجوما:خب حالا بگو ببینم چی شده اومدی اینجا؟
ا/ت:آجوما باورت نمیشه کوک داره بر میگرده
آجوما:چی خوشحالی
ا/ت:آره مثثثل سس.. حالا آره خیلی
آجوما:ولی تو میدونی کوک با جنی ازدواج کرده
ا/ت:آره ولی بهم گفت که نامزدیشون بهم خورده آجوما فکر کن
آجوما: برات خوشحالم دخترم
وای اینقد خوشحال بودم نمیدونستم چیکار کنم که یهو صدای در اومد
کوک:آجوماااااااااا
ا/ت:(در گوش آجوما) آجوما من میرم تو اتاق کوک قایم میشم طبیعی رفتار کن
آجوما:*برای تابلو نشدن سر تکون میده*
بدو بدو پله هارو چارتا یکی میرفتم بالا با رسیدم به اتاق کوک
جونگکوک ویو
کوک: آجوما ا/ت اینجاست؟
آجوما:نه یه سر اومد و دید نیستی رفت
کوک: چه جالب هنوز بوی عطرش میاد خب من میرم
اتاقم لباسامو عوض کن لطفا برام غذا درست کن که دارم میمیرم
۳۳ رفتم بالا تو اتاقم مطمئن بودم ا/ت اینجاس از بوی عطرش میشه اینو فهمید رفتم اتاقم و در و قفل کردم کوک توی ذهنش:هیچ جای خونه نبودی قطعا همینجایی موش کوچولو بیا بیرون
ا/ت ویو
توی کندش قایم شدم که صدای در اومد یعنی اومد توی اتاق ولی این صدای چیه چرا چرا درو قفل میکنه؟که یهویی در کند وا شد
جونگکوک ویو
پیراهنم و دراوردم ولی شلوارم تنم بود میخواستم اذیتش کنم برای همین رفتم در کمد تا بازش کردم پرید بغلم
ا/ت ویو
تا در کند و باز کرد پریدم بغلش که احساس کردم هیچی نتش نیست جز شلوار و منم به جای حساسی برخورد کردم که ناله اش دراومد قبل از اینکه چیزی بگه گفتم
ا/ت:به کره خوش اومدی!!
کوک: آهه ممنون از مهمون پذیریه نابت
یهو کله پام کرد و رو تخت گذاشتم یه قیافش که نگاه میکردم دیدم موهاش اومده رو نصف صورتش و زبونشو دور لبش میچرخونه
ا/ت:ج.و.ونگ کوک م.من قصدم این نبود
کوک:متاسفم
یهو فرود اومد روم که صورتم با صورتش یه میلی متر فاصله داشت و در همون یه میلی متر داشت حرف میزد
کوک:ولی باید سزای کارت و ببینی
ا/ت:ساکتشو از روم پاشو تا کتکت نزدم
کوک:هه توی نیم وجبی حتی نمیتونی بهم یه مشت ساده بزنی
ا/ت:منو دست کم گرفتی
توی همون لحظه یه مشت به شکمش زدم و از روی تخت بلند شدم که شکمشو گرفته بود گفتم
ا/ت:بسیار اشتباه کردی
کوک:در تعجبم تو که اینقد زورت زیااده چطور نتونستی از دست یوجین فرار کنی
ا/ت:خب دیگه برگشتنتو با یه مشت تبریک گفتم حالا میخوام برم خدافظ.
بدون جوابی از جانبش رفتم پایین
آجوما:چیشده دخترم نمیمونی؟
ا/ت:متاسفم آجوما ولی ...
کوک:چرا تو همینجا میمونی جایی نمیری کوچولو من باید تلافی کنم
آجوما:جونگکوک راست میگه شب و بمون و فردا برو
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.