بسم الله الرئوف العزیز
بسم الله الرئوف العزیز
الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَاناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ
همان كسانى كه وقتى مردم به آنها گفتند: مشركين در برابر شما گرد آمدهاند، پس از آنان بترسيد، [به جاى ترس] بر ايمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس است و نيكو حمايتگرى است (سوره آل عمران، آیه 173)
.
.
تفسیر آیه از کتاب تفسیر نمونه؛
غزوه حمراء الاسد
در پايان جنگ احد، لشگر فاتح ابوسفيان، پس از پيروزى به سرعت راه مكه را پيش گرفتند، هنگامى كه به سرزمين ((روحاء)) رسيدند از كار خود سخت پشيمان شدند و تصميم به مراجعت به مدينه و نابود كردن باقيمانده مسلمانان گرفتند.
.
.
اين خبر به پيامبر صلى اللّه عليه و آله رسيد فورا دستور داد كه لشكر احد خود را براى شركت در جنگ ديگرى آماده كنند، مخصوصا فرمان داد كه مجروحان جنگ احد به صفوف لشگر بپيوندند،
يكى از ياران پيامبر صلى اللّه عليه و آله مى گويد: من از جمله مجروحان بودم ولى زخمهاى برادرم از من سخت تر و شديدتر بود، تصميم گرفتيم هر طور كه هست خود را به پيامبر صلى اللّه عليه و آله برسانيم، چون حال من از برادرم كمى بهتر بود هر كجا برادرم باز مى ماند او را به دوش مى كشيدم، و با زحمت، خود را به لشكر رسانيديم و به اين ترتيب پيامبر صلى اللّه عليه و آله و ارتش اسلام در محلى بنام ((حمراء الاسد)) كه از آنجا به مدينه هشت ميل فاصله بود رسيدند و اردو زدند.
.
.
اين خبر به لشكر قريش رسيد و مخصوصا از اين مقاومت عجيب و شركت مجروحان در ميدان نبرد وحشت كردند و شايد فكر مى كردند ارتش تازه نفسى نيز از مدينه به آنها پيوسته است.
.
.
در اين موقع جريانى پيش آمد كه روحيه آنها را ضعيف تر ساخت و مقاومت آنها را در هم كوبيد، و آن اين كه يكى از مشركان بنام ((معبد الخزاعى)) از مدينه به سوى مكه مى رفت و مشاهده وضع پيامبر صلى اللّه عليه و آله و يارانش او را به سختى تكان داد،
عواطف انسانى او تحريك شد و به پيامبر صلى اللّه عليه و آله گفت: مشاهده وضع شما براى ما بسيار ناگوار است، اگر استراحت مى كرديد براى ما بهتر بود، اين سخن را گفت و از آنجا گذشت و در سرزمين ((روحاء)) به لشكر ابوسفيان رسيد، ابوسفيان از او درباره پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و آله سؤ ال كرد، او در جواب گفت: محمد را ديدم با لشكرى انبوه كه تاكنون همانند آن را نديده بودم، در تعقيب شما هستند و به سرعت پيش مى آيند!
.
.
ابوسفيان با نگرانى و اضطراب گفت: چه مى گوئى؟ ما آنها را كشتيم و مجروح ساختيم و پراكنده نموديم،
.
.
معبد الخزاعى گفت: من نمى دانم شما چه كرديد؟ همين مى دانم كه لشكرى عظيم و انبوه، هم اكنون در تعقيب شما است!.
.
.
ابوسفيان و ياران او تصميم قطعى گرفتند كه به سرعت، عقب نشينى كرده و به مكه بازگردند و براى اينكه مسلمانان آنها را تعقيب نكنند، و آنها فرصت كافى براى عقب نشينى داشته باشند از جمعى از قبيله عبدالقيس كه از آنجا مى گذشتند و قصد رفتن به مدينه براى خريد گندم داشتند خواهش كردند كه به پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و آله و مسلمانان اين خبر را برسانند كه ابوسفيان و بت پرستان قريش با لشكر انبوهى به سرعت به سوى مدينه مى آيند تا بقيه ياران پيامبر صلى اللّه عليه و آله را از پاى در آورند.
.
.
هنگامى كه اين خبر، به پيامبر و مسلمانان رسيد، گفتند: ((حسبنا الله و نعم الوكيل ؛ خدا ما را كافى است و او بهترين مدافع ما است )) اما هر چه انتظار كشيدند خبرى از لشكر دشمن نشد، لذا پس از سه روز توقف به مدينه بازگشتند آيه فوق و آیات قبلی آن، اشاره به اين ماجرا مى كند.
.
.
.
.
.
تأثير سريع تربيت الهى:
مقايسه روحيه مسلمانان در ميدان جنگ ((بدر)) با روحيه آنها در حادثه ((حمراء الاسد)) كه شرح آن گذشت، اعجاب انسان را برمى انگيزد كه چگونه يك جمعيت شكست خورده فاقد روحيه عالى و نفرات كافى با آن همه مجروحان در مدتى به اين كوتاهى كه شايد به يك شبانه روز كامل نمى رسيد، چنين تغيير قيافه دادند و با عزمى راسخ و روحيه اى بسيار خوب ، آماده تعقيب دشمن شدند
تا آنجا كه قرآن درباره آنها مى گويد: هنگامى كه خبر اجتماع دشمن براى حمله، به آنها رسيد آنها نه تنها نهراسيدند بلكه ايمانشان و به دنبال آن استقامتشان افزوده شد. و اين خاصيت ايمان به هدف است كه هر قدر انسان مشكلات و مصائب را بيشتر و نزديكتر ببيند، پايمردى و استقامت او بيشتر مى شود و در حقيقت تمام نيروهاى معنوى و مادى او براى مقابله با خطر، بسيج مى گردد.
اين دگرگونى عجيب در اين فاصله كوتاه، انسان را به سرعت و عمق تاءثير تربيتى آيات قرآن و بيانات گيرا و مؤثر پيغمبر اسلام صلى اللّه عليه و آله آشنا مى سازد كه اين خود در س
الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَاناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ
همان كسانى كه وقتى مردم به آنها گفتند: مشركين در برابر شما گرد آمدهاند، پس از آنان بترسيد، [به جاى ترس] بر ايمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس است و نيكو حمايتگرى است (سوره آل عمران، آیه 173)
.
.
تفسیر آیه از کتاب تفسیر نمونه؛
غزوه حمراء الاسد
در پايان جنگ احد، لشگر فاتح ابوسفيان، پس از پيروزى به سرعت راه مكه را پيش گرفتند، هنگامى كه به سرزمين ((روحاء)) رسيدند از كار خود سخت پشيمان شدند و تصميم به مراجعت به مدينه و نابود كردن باقيمانده مسلمانان گرفتند.
.
.
اين خبر به پيامبر صلى اللّه عليه و آله رسيد فورا دستور داد كه لشكر احد خود را براى شركت در جنگ ديگرى آماده كنند، مخصوصا فرمان داد كه مجروحان جنگ احد به صفوف لشگر بپيوندند،
يكى از ياران پيامبر صلى اللّه عليه و آله مى گويد: من از جمله مجروحان بودم ولى زخمهاى برادرم از من سخت تر و شديدتر بود، تصميم گرفتيم هر طور كه هست خود را به پيامبر صلى اللّه عليه و آله برسانيم، چون حال من از برادرم كمى بهتر بود هر كجا برادرم باز مى ماند او را به دوش مى كشيدم، و با زحمت، خود را به لشكر رسانيديم و به اين ترتيب پيامبر صلى اللّه عليه و آله و ارتش اسلام در محلى بنام ((حمراء الاسد)) كه از آنجا به مدينه هشت ميل فاصله بود رسيدند و اردو زدند.
.
.
اين خبر به لشكر قريش رسيد و مخصوصا از اين مقاومت عجيب و شركت مجروحان در ميدان نبرد وحشت كردند و شايد فكر مى كردند ارتش تازه نفسى نيز از مدينه به آنها پيوسته است.
.
.
در اين موقع جريانى پيش آمد كه روحيه آنها را ضعيف تر ساخت و مقاومت آنها را در هم كوبيد، و آن اين كه يكى از مشركان بنام ((معبد الخزاعى)) از مدينه به سوى مكه مى رفت و مشاهده وضع پيامبر صلى اللّه عليه و آله و يارانش او را به سختى تكان داد،
عواطف انسانى او تحريك شد و به پيامبر صلى اللّه عليه و آله گفت: مشاهده وضع شما براى ما بسيار ناگوار است، اگر استراحت مى كرديد براى ما بهتر بود، اين سخن را گفت و از آنجا گذشت و در سرزمين ((روحاء)) به لشكر ابوسفيان رسيد، ابوسفيان از او درباره پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و آله سؤ ال كرد، او در جواب گفت: محمد را ديدم با لشكرى انبوه كه تاكنون همانند آن را نديده بودم، در تعقيب شما هستند و به سرعت پيش مى آيند!
.
.
ابوسفيان با نگرانى و اضطراب گفت: چه مى گوئى؟ ما آنها را كشتيم و مجروح ساختيم و پراكنده نموديم،
.
.
معبد الخزاعى گفت: من نمى دانم شما چه كرديد؟ همين مى دانم كه لشكرى عظيم و انبوه، هم اكنون در تعقيب شما است!.
.
.
ابوسفيان و ياران او تصميم قطعى گرفتند كه به سرعت، عقب نشينى كرده و به مكه بازگردند و براى اينكه مسلمانان آنها را تعقيب نكنند، و آنها فرصت كافى براى عقب نشينى داشته باشند از جمعى از قبيله عبدالقيس كه از آنجا مى گذشتند و قصد رفتن به مدينه براى خريد گندم داشتند خواهش كردند كه به پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و آله و مسلمانان اين خبر را برسانند كه ابوسفيان و بت پرستان قريش با لشكر انبوهى به سرعت به سوى مدينه مى آيند تا بقيه ياران پيامبر صلى اللّه عليه و آله را از پاى در آورند.
.
.
هنگامى كه اين خبر، به پيامبر و مسلمانان رسيد، گفتند: ((حسبنا الله و نعم الوكيل ؛ خدا ما را كافى است و او بهترين مدافع ما است )) اما هر چه انتظار كشيدند خبرى از لشكر دشمن نشد، لذا پس از سه روز توقف به مدينه بازگشتند آيه فوق و آیات قبلی آن، اشاره به اين ماجرا مى كند.
.
.
.
.
.
تأثير سريع تربيت الهى:
مقايسه روحيه مسلمانان در ميدان جنگ ((بدر)) با روحيه آنها در حادثه ((حمراء الاسد)) كه شرح آن گذشت، اعجاب انسان را برمى انگيزد كه چگونه يك جمعيت شكست خورده فاقد روحيه عالى و نفرات كافى با آن همه مجروحان در مدتى به اين كوتاهى كه شايد به يك شبانه روز كامل نمى رسيد، چنين تغيير قيافه دادند و با عزمى راسخ و روحيه اى بسيار خوب ، آماده تعقيب دشمن شدند
تا آنجا كه قرآن درباره آنها مى گويد: هنگامى كه خبر اجتماع دشمن براى حمله، به آنها رسيد آنها نه تنها نهراسيدند بلكه ايمانشان و به دنبال آن استقامتشان افزوده شد. و اين خاصيت ايمان به هدف است كه هر قدر انسان مشكلات و مصائب را بيشتر و نزديكتر ببيند، پايمردى و استقامت او بيشتر مى شود و در حقيقت تمام نيروهاى معنوى و مادى او براى مقابله با خطر، بسيج مى گردد.
اين دگرگونى عجيب در اين فاصله كوتاه، انسان را به سرعت و عمق تاءثير تربيتى آيات قرآن و بيانات گيرا و مؤثر پيغمبر اسلام صلى اللّه عليه و آله آشنا مى سازد كه اين خود در س
۲.۳k
۱۸ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.