یادم میاد پارسال داخل بیمارستان بودم
یکی از رفیقام عمل کرده بود اومده بودم ببینمش
همون موقع
صدای داد ی دختره اومد از اتاق رو ب روییم
صداشون واضح بود ینی میشد فهمید چی میگین
دختره همش داشت گریه میکرد جوری گریه میکرد ک اگه سنگ دل ترین ادم جهان هم میاوردی پیشش اشکش در میومد
یکم توجه کردم که دیدم ی پسره بی جون رو تخته هر چقدر فکر کردم چیزی به ذهنم نرسید یهو چشمم به دستگاه ضربان قلب پسره افتاد پسره ضربان قلب نداشت کامل یه خط صاف روی مانیتوره دقیقا اینجور
_______________________
فهمیدم که دختره داره برای چی گریه میکنه برای بار پنجم قطره اشکی از چشمم سُر خورد اونقدر درگیر اون اتفاق شدم که نفهمیدم کی دکترا اومدن و رفتن تو اتاقش از تو فکر در اومدم که دیدم پارچه سفید و روش کشیدن بیخیال غرور شدم و زدم زیر گریه دختره که کلا اینقدر گریه کرده بود داشت از حال میرفت
انگار پسره بجز اون دختر هیچکیو نداشت چون فقط اون دختره پیشش بود و داشت براش اشک می‌ریخت البته فکر کنم دختره هم بجز اون پسره هیچکیو نداشت چون جوری داشت برای به‌هوش اومدنش تقلا میکرد که هیچکی نمی تونست اونقدر گریه و تقلا کنه
خلاصه دختره با هزار تا التماس دکترا رو راضی کرد تا فقط ده دقیقه دیگه پیش پسر باشه دختره داشت از پسر التماس میکرد که برگرده داشت تقلا میکرد ولی وقتی دید فایده ای نداره رفت و برای آخر پسر و بغل کرد دو دقیقه بعد اومدن و پسر رو بردن سردخونه و دیگه دختر مونده بود و ی عالمه خاطره و گریه های شبانه و افسردگی
رفتم پیشش که مثلا بهش دلداری بدم ولی اینکه نتونستم هیچ خودمم نشستم پا به پاش گریه کردم
دختر رفت
منم یادم رفته بود که اومدم پیش دوستم که عمل کرده خواستم برم پیشش که گفتن نمیشه منم بی خیال شدم گفتم عیب نداره فردا میام از دلش هم در میارم
خلاصه داشتم میرفتم که دیدم یه دختره کپیه همون که تو بیمارستان بود رویه پشت بوم ی خونه بود همه مردم هم که گوشی به دست داشتن فیلم میگرفتن
یعنی فقط دنبال یه سوژه بودن
دختره داشت داد میزد میگفتن روی سنگ قبرم بنویسین سرنوشت نذاشت این دنیا به هم برسیم ایشالا دنیای بعدی
بعد خودشو پرت کرد منم واقعا درگیر شده بودم وقتی دختر و بردن تو بیمارستان منم رفتم که متاسفانه اون هم مرد
اونم رفت پیش عشقش
خلاصه که شب تا صب تو فکر اونا بودم و گریه میکردم
بخوام رُک بگم واقعا غمگین ترین روز زندگیم اون روز شد
امید وارم هیچکی این بلا سرش نیاد :(
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.