#اون_فقط_عشق_منه#پارت_اول(+ا. ت
_تهیونگ
پ. ا(پدر ا. ت)
م. ت(مادر تهیونگ)
=سونی
~سویا
&آجو
٪جونگو)
+(سلام بزارید خودمو معرفی کنم من ا. ت هستم وقتی ۱۷ سالم بود مادرم رو تو یه تصادف از دست دادم و الان ۱۸ سالمه پدرم ۲ماهی میشه که با یه زن دیگه ازدواج کرده و من اصلا ازش خوشم نمیاد اون زن یه پسر داره که همسن منه ولی ازش متنفرم اسمش هم تهیونگه ما اصلا باهم خوب نیستیم فقط کافیه یه تیکه بهم بندازیم تا هم دیگه رو بکشیم)
(از دید ا. ت)
خوابیده بودم و داشتم خوابه هفت پادشاه که هیچ هفتاد پادشاه میدیدم که با احساس خیسی تخت و لباسام دومتر پریدم هوا وقتی چشام باز کردم خیس اب بودم و بعد جلوم رو نگاه کردم تهیونگ با یه پارچ اب بالا سرم داشت میخندید
+اخرین حرفات رو بزن چون قراره امروز به روش خشنی تیکه تیکه بشی
تا این حرف رو زدم تهیونگ پا به فرار گذاشت و رفت طبقه ی پایین منم سریع رفتم دنبالش کل خونه رو دنبال هم دوییدیم و خسته بودیم سرعت تهیونگ کم شده بود منم سریع رفتم و هلش دادم که افتاد رو مبل و اومدم با یه لگد تو شکمش انتقام گرفتم از درد تو خودش جمع شده بود انگار بدجور زده بودم
_روانی شکمم نابود شد
+خوبه دفعه بعد استخونتو میشکنم
_دخت......
میخواست جوابم رو بده که یهو در خونه باز شد و پدرم اومد تو خونه
پ. ا: سلام داشتین چیکار میکردین مادرتون هنوز خوابه ا.ت چرا خیسی؟
+سلام اول از همه هیچکار نمیکردیم دوم اون زن مادر من نیست مادر اینه و بله خوابه و داره خواب هفت پادشاه میبینه و سوم از این پسره ی عوضی بپرس خواب بودم اومد یه پارچ اب رو سرم خالی کرد
پ. ا: ااااااا باشه اما بهتره سر به سر هم نزارین راستی ا. ت فردا اولین روز مدرسته؟
+همون مدرسه ای که سونی و سویا هستن؟
پ. ا: اره همون مدرسه
_سونی و سویا کی هستن؟
+به تو چه
_ادبت تو حلقم
+تاثیرات زندگی با توعه
پ. ا: بسه سونی و سویا دوستای صمیمی ا. ت از بچگی هستن
_اهان باشه
پ. ا: تهیونگ تو هم فردا با ا. ت میری مدرسه چون کلاس ها ومدرستون یکیه
+چیییییییییییییی
_حتما بهمون خوش میگذره مگه نه ا. ت
+ببند
پ. ا: بس کنید بهتره تو مدرسه به جون هم نیوفتین
+چشم
_چشم
همون لحظه اون زن اومد پایین و رو مبل نشست
م. ت: سلام به همگی
+سلام
_سلام
پ. ا: سلام
پدرم بعد از گفتن سلام به اون زن لباش رو بوسید و اون زن هم همراهی کرد البته بوسه کوتاه
+چندششششششششش
_یاااااااااا بس کنید خیلی چندشه
پ. ا:(خنده)
م. ت:(خنده)
پ. ا: شما هم اگر عاشق هم بودین همین کارو میکردین😂
+عمرااااااااااا من این میخوایم همو بکشیم بعد شما میگین عاشق هم شیم حتی فکر کردن بهشم چندش اوره
_واسه اولین بار با ا. ت موافقم
+ممنون
پ. ا: بسه بسه معلوم نیست اینا باهم اشتی هستن یا دشمن
+صد در صد دشمن
_اوهوم
خدمتکار:ببخشید صبحانه حاضره
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.