.. هَمــ آغوشـــ🤍🪐🫀 .. ←پارت۲۹7→
ببین چه میوه هایی هم خریده این ارسی خره!!!
هلو،سیب،خیار،انگور،شلیل...
نکنه مهمون داره واینارو برای مهمونش خریده؟!!وای...حالا اگه بفهمه من همه خریداش وبرداشتم چیکارم می کنه؟؟اون اصلا غلط می کنه کاری بامن بکنه...من که این میوه هارو برای خودم نمی خوام...دارم ازننه اش پذیرایی می کنم...
- سلیقه خوبی داری دخترم!اینجارو خیلی قشنگ چیدی...دکوراسیون عالی به خونه دادی...
زرشک!!سلیقه چیه؟!!دکوراسیون کجابود؟؟منه بدبخت برعکس همه مهندسای معماری دکوراسیون دادنم به خونه درحد صفره...اینجاروهم به سلیقه پانیذ چیدیم بابا...
بااین حال لبخندی زدم وگفتم:شمالطف دارین...
شیرینیش وکه خورد،روش وکردبه من وگفت:عزیزم جات اینجاخوبه؟!مشکلی نداری؟
- نه خداروشکر.همه چی خوبه...
- داداشم بهم سفارش کرده که بهت بگم هرچی خواستی ونیاز داشتی به ارسلان بگو...اصلا توام بچه من چه فرقی می کنه گلم؟!هرچیزی خواستی به ارسلان بگو...یه وخ تو رودروایسی نمونی نگی ها...ارسلان مسئولیت مراقبت ازتورو به عهده گرفته باید تاتهشم پاش وایسه.
لبخندشرمیگنی زدم وچیزی نگفتم...
عجب خونواده مهربونی دارن...اون ازدایی ارسلان که اونقد کمکم کرد،اون اززنداییش که هی هی واسم غذامیاورد وبهم می رسید،این از مامانش که انقد به فکرمه واونم ازخودش که درتمام این مدت پشتم بوده وهیچ وقت تنهام نذاشته...
- ارسلان پسرخوبیه...مهربونه...پاک ونجیبه...ظاهر مغرور واخموش نمیذاره که شخصیت واقعیش خودی نشون بده...ارسلان خیلی خوبه...توتمام این ۲۶ سالی که مادرش بودم یک بار نشدبهش چیزی بگم که روم وزمین بندازه...یک بارنشدبهم بی احترامی کنه...خیلی پسرخوبیه...بااینکه وضع مالی خونوادگیمونم نسبتاً خوبه ولی حاضر نمیشه یه تک تومنی ازباباش بگیره...خودش درس خوندوبه اینجارسید...بدون هیچ کمک وپشتوانه ای ازطرف من وپدرش.حتی وقتی هم که می خواست شرکت بزنه هیچ پولی ازپدرش نگرفت...فقط چون مدرک نداشت مجوز شرکت به نام پدرشه.همه چیز اون شرکت حاصل تلاش وسخت کوشیای خودشه.
عه؟!!پس ارسی خره راست گفته که باباش هیچ کمکی توتاسیس شرکت بهش نکرده...ایول...سخت کوشیت توحلقم ارسی!!!
رعناجون همون طورداشت ادامه می داد:
- ارسلان بچه خوبیه... خیلی ازش راضیم ولی...راستش یه چیزی داره نگرانم می کنه دیاناجان...ارسلان الان ۲۶ سالشه.همه چی داره...پول...خونه...ماشین...کار ...قیافه اشم که خب خوبه...همه چی داره وموقعیتش برای ازدواج حسابی جوره ولی ازدواج نمی کنه!!هروخ اسم از ازدواج وتشکیل خونواده میاد قاطی می کنه ومیگه من هیچ وقت زن نمی گیرم...نمی دونم چرا ولی رغبتی به زن گرفتن نداره...خیلی واسش نگرانم...خیلی...
وآه پرسوزی کشید ویه قلوپ از چاییش وسر کشید...
هلو،سیب،خیار،انگور،شلیل...
نکنه مهمون داره واینارو برای مهمونش خریده؟!!وای...حالا اگه بفهمه من همه خریداش وبرداشتم چیکارم می کنه؟؟اون اصلا غلط می کنه کاری بامن بکنه...من که این میوه هارو برای خودم نمی خوام...دارم ازننه اش پذیرایی می کنم...
- سلیقه خوبی داری دخترم!اینجارو خیلی قشنگ چیدی...دکوراسیون عالی به خونه دادی...
زرشک!!سلیقه چیه؟!!دکوراسیون کجابود؟؟منه بدبخت برعکس همه مهندسای معماری دکوراسیون دادنم به خونه درحد صفره...اینجاروهم به سلیقه پانیذ چیدیم بابا...
بااین حال لبخندی زدم وگفتم:شمالطف دارین...
شیرینیش وکه خورد،روش وکردبه من وگفت:عزیزم جات اینجاخوبه؟!مشکلی نداری؟
- نه خداروشکر.همه چی خوبه...
- داداشم بهم سفارش کرده که بهت بگم هرچی خواستی ونیاز داشتی به ارسلان بگو...اصلا توام بچه من چه فرقی می کنه گلم؟!هرچیزی خواستی به ارسلان بگو...یه وخ تو رودروایسی نمونی نگی ها...ارسلان مسئولیت مراقبت ازتورو به عهده گرفته باید تاتهشم پاش وایسه.
لبخندشرمیگنی زدم وچیزی نگفتم...
عجب خونواده مهربونی دارن...اون ازدایی ارسلان که اونقد کمکم کرد،اون اززنداییش که هی هی واسم غذامیاورد وبهم می رسید،این از مامانش که انقد به فکرمه واونم ازخودش که درتمام این مدت پشتم بوده وهیچ وقت تنهام نذاشته...
- ارسلان پسرخوبیه...مهربونه...پاک ونجیبه...ظاهر مغرور واخموش نمیذاره که شخصیت واقعیش خودی نشون بده...ارسلان خیلی خوبه...توتمام این ۲۶ سالی که مادرش بودم یک بار نشدبهش چیزی بگم که روم وزمین بندازه...یک بارنشدبهم بی احترامی کنه...خیلی پسرخوبیه...بااینکه وضع مالی خونوادگیمونم نسبتاً خوبه ولی حاضر نمیشه یه تک تومنی ازباباش بگیره...خودش درس خوندوبه اینجارسید...بدون هیچ کمک وپشتوانه ای ازطرف من وپدرش.حتی وقتی هم که می خواست شرکت بزنه هیچ پولی ازپدرش نگرفت...فقط چون مدرک نداشت مجوز شرکت به نام پدرشه.همه چیز اون شرکت حاصل تلاش وسخت کوشیای خودشه.
عه؟!!پس ارسی خره راست گفته که باباش هیچ کمکی توتاسیس شرکت بهش نکرده...ایول...سخت کوشیت توحلقم ارسی!!!
رعناجون همون طورداشت ادامه می داد:
- ارسلان بچه خوبیه... خیلی ازش راضیم ولی...راستش یه چیزی داره نگرانم می کنه دیاناجان...ارسلان الان ۲۶ سالشه.همه چی داره...پول...خونه...ماشین...کار ...قیافه اشم که خب خوبه...همه چی داره وموقعیتش برای ازدواج حسابی جوره ولی ازدواج نمی کنه!!هروخ اسم از ازدواج وتشکیل خونواده میاد قاطی می کنه ومیگه من هیچ وقت زن نمی گیرم...نمی دونم چرا ولی رغبتی به زن گرفتن نداره...خیلی واسش نگرانم...خیلی...
وآه پرسوزی کشید ویه قلوپ از چاییش وسر کشید...
۲۱.۴k
۲۸ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.