چ یلی به به ز نسل حیدری
چ یلی به به ز نسل حیدری
ب پدرت رفتی و
شاگرد عباسی
انگه ک زجز خواندی
انا قاسم ابن الحسن
ترس افتاد میان دشمن
گفته بودند ک بچه ایی
نمیدانند ز بنی هاشمی
رقص شمشیر را بنازم
ب عمویش رفته
چ اسب سواری بلدی
با هر ضربه شمشیر
میخورد کلاه خودی بر زمین
میام خیمه امد صدایی
هله هله کنان امد ندایی
گوید حسین ارام ب عباس
ای داداش عجب شاگردی داری
ای وای از لحظه جدایی
کوچه باز شد
بر دل دشمن زد
ناگهان فهمید مدینه تکرار شد
دگر ن جای فراری
ای وای ...
¥**$**£
ب پدرت رفتی و
شاگرد عباسی
انگه ک زجز خواندی
انا قاسم ابن الحسن
ترس افتاد میان دشمن
گفته بودند ک بچه ایی
نمیدانند ز بنی هاشمی
رقص شمشیر را بنازم
ب عمویش رفته
چ اسب سواری بلدی
با هر ضربه شمشیر
میخورد کلاه خودی بر زمین
میام خیمه امد صدایی
هله هله کنان امد ندایی
گوید حسین ارام ب عباس
ای داداش عجب شاگردی داری
ای وای از لحظه جدایی
کوچه باز شد
بر دل دشمن زد
ناگهان فهمید مدینه تکرار شد
دگر ن جای فراری
ای وای ...
¥**$**£
۳.۵k
۲۴ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.