تک پارتی اسمات از کوک و ا.ت🔞
وارد مهمونی شدم حتما اونجا بوده رفتم و رو میز نشستم تا بالاخره پیداش شد
کوک: هی ا.ت اومدی؟
ا.ت: اره خیلی وقته کجا بودی؟
کوک: اینور اونور میرفتم حالا بیا بشینیم
ا.ت: باشه
کوک: چند پیک میزنی؟
خواستی جوابشو بدی که دوستاش اومدن و بعد سلام کردنشون نشستین و شروع کردین به مشروب خوردن
لینا: خب اینم از این از همتون بیشتر خوردم
نوبت تو شد و دختره خیلی خودخواه بود غرورت نمیذاشت جلوش کم بیاری بیشتر از اون خوردی
تو از مشروب بدت میومد ولی مجبور شدی اونام با تو خوردن ولی کمتر همشون مست رفتن و فقط تو کوک میوندین کوک بغلت کرد بردت تو ماشین وقتی رسیدین خونه از ماشین پیاده شدی
بشدت مست بودی و تلو تلو میخوردی که یه دست دور کمرت حلقه شد برگشتی دیدی کوکه
نزدیک صورتش شدی کیصش کردی و کوک هم همراهیت میکرد
شروع کردی به باز کردن دکمه های کوک که بردت اتاق پرتت کرد رو تخت و وحشیانه میبوستت بعد از لبات دلکند و رفت سراغ گردنت و کیص های دردناک میزاشت و ا.ت هم ناله میکرد
کوک: اه بیبی دیگه طاقت ندارم دوتا انگشت مو واردش کردم که جیغ بلندی کشید کاملا که جا برای دیکم باز کردم آروم آروم واردش کردم که ناله بلندی کرد بعد ² ساعت کام کردیم
ا.ت: آه ددی عاشقتم
کوک: من بیشتر بیبی
و هردو مون از شدت خستگی خوابمون برد
صبح با دل درد از خواب بیدار شدی تو بغل کوک بودی داشت موهات و ناز میکرد
از بغلش اومدی بیرون و رو به روش نشستی
کوک: صبح بخیر بیب
ا.ت: تو چرا بالا تنت برهنهس
کوک: یادم رفت بپوشم * آروم دم گوشت گفت* زیادی غرقت بودم فقط با تعجب نگاش میکردی منگ بودی و تازه فهمیدی دیشب چی شده
کوک: عام یه چیزایی دیشب میگفتی
ا.ت: چی گفتم؟
کوک: ددی و عاشقتم
ا.ت: من گفتم؟
کوک: عوم
ا.ت:خب راست گفتم
کوک: واقعا تو به من علاقه داری؟
ا.ت: علاقه ندارم عاشقتم ددی
*پایان*
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.