𝖔𝖓 𝖙𝖍𝖊 𝖈𝖔𝖓𝖉𝖎𝖙𝖎𝖔𝖓 𝖔𝖋 𝖑𝖔𝖛𝖊
(Part 38)
جین«داشت... وقتی باند سئوک رو شناسایی کردیم از طریق معاملاتی که با باند یون داشتن فهمیدیم باند یون هم یه سرپرست داره... جی یون بخاطر گذشته اومد سراغت و همینطور بخاطر کارای امنیتی... بخاطر چن تا پرونده قبلی داره سعی میکنه رد پاهاشو پاک کنه... ولی داره بیشتر معلوم شون میکنه... بخاطر کینه ی قدیمیش بیشتر خطرناکه... باید جوری رفتار کنیم که متوجه اطلاعاتی که ازشون داریم نشن...
جونگ کوک«یعنی میخوای بگی داره دنبال پرونده ها میگرده؟
جین«دقیقا...
جونگ کوک«از اینجا خبر داره؟
جون وو«اره ولی بخاطر دلایلی نمیاد اینجاها..
جونگ کوک«چه دلایلی؟ اصلا واسه چی؟
جون وو«یک خودت سیستم امنیتی رو خیلی زیادی پیشرفته کردی... دو اگه بیاد اینجا سر و کارش با منه... سه اگه از نزدیکی اینجا رد شه آسیب جدی ای میبینه
جونگ کوک«گزینه سه رو کامل توضیح بده
جون وو«چون تکه ی دیگه ای از سنگ ماه توی عمارته... نتونستم زودتر بهت بگم چون میدونستم برای محافظت از سوهی استفادش میکنی...
جونگ کوک«*نگاهشو به سمت یونگی و نامجون میده* شما دوتا میدونستین؟ *و به جین نگاه میکنه* جین هیونگ... توام میدونستی؟
جون وو«همه میدونستیم
جونگ کوک«میدونین که اگه اون تکه ها کنار هم قرار بگیرن نیروی عظیمی ایجاد میکنن که نه تنها از سوهی بلکه از همه محافظت میکنه... چرا بهم نگفتین؟
جون وو«میخواستیم به موقع بفهمی که فهمیدی...
جونگ کوک«خب...خب از بقیه تکه ها خبری ندارین؟
جین«چرا داریم... بزرگترین تکه توی عمارت سئوکِ...و دو تکه ی دیگم هست که دست مادربزرگ جون وو بود...
جونگ کوک«*با حرص*دوتا تیکش دست اون عجوزه بوده و بهم ندادتش؟
جون وو«فقط یه بار درست مادربزرگمو خطاب کن...حداقل میخوای درست خطابش نکنی جادوگری ساحره ای چیزی بگو...انقد نگو عجوزه
جونگ کوک«حالا هر چی... ماشین حمل مواد برای معامله با باند سئوک کِی میرسه؟ کجا میاد؟
نامجون«ده روز بعد... ساعت هفت شب و خارج از محدوده ی شهر... باید درست وارد عمل بشیم... یه خطای کوچیک کل ماموریتو به فنا میده... با چن تا از مامور های خِبرَم هماهنگ کردم...
یونگی«الان به طور واضح بگو تکلیفمون چیه؟
نامجون«حدودا میشه گفت چن روز بعد عملیات مهمونی برای بزرگترین باند های خلافکار کشور برپا میشه... قراره هممون توی اون مهمونی باشیم... برای عملیاتم منو جین اول وارد عمل میشیم... بعد جیمین و یونگی و بقیه مامور ها هم پشتیبانیمون میکنن...جونگ کوکا هم باید راننده باشه...
جونگ کوک«بگید که میخوایم از قدرتمون کمک بگیریم...
جون وو«تا وقتی قضیه جدی نباشه لازم به استفاده از قدرت نیست... هر وقت اوضاع خیلی ضروری شد باید ازش استفاده کنین... تحت هیچ شرایطی موقعیتتون رو به خطر نندازید...
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.