⁵لایک دوستون دادم اصلا جیز. زیادی نمیخوام بخدا💘
اخرین صدای عشق
پارت۹
جونگ کوک و تیهونگ تو بالکن مشغول حرف زدن بودن.
تیهونگ:قضیه آ/ت و اون مرد که مدیر اونجا بود چی شد؟
جونگ کوک:اطلاعات خوبی پیدا کردیم مثلا قاتل اصلی ژاپنیه و اسمش اینو یامادا هست و الان تو شیکاگو زندگی میکنه ولی نتونستیم جای اصلیشون پیدا کنیم.
تیهونگ :که اینطور
همینطور که همه تو اتاق مشغول صحبت بودن گوشی جانسو زنگ میخوره.
جانسو:بله.
بازرس چان:سلام بازرس چان هستم یه ماموریت دارم واستون.
جانسو:چه ماموریتی؟
بازرس چان:باید به همراه نامجون و جین به شیکاگو بری منم باهاتون میام.
بازرس چان:یه سری اطلاعات جدید در مورد مکان زندگی اون مرد ژاپنی اینو یامادا پیدا کردم .
جانسو:بله قربان.
بازرس چان:به بقیه هم خبر بده و بگو فردا بیان تو رستوران معروف وسط شهر لباس عادی بپوشین.
جانسو :بله قربان.
بازرس چان گوشی رو قطع میکنه.
جیمین:بازرس چان بود؟
جانسو:اره میگفت فردا باید بریم رستوران بعدش قراره بریم شیکاگو.
آ/ت:شیکاگو چرا باید برین؟
جیمی:ن تمام قضیه ها و حرفای مدیر اسلحه فروشی رو به آ/ت توضیح میده.
آ/ت:که اینطور،امید وارم بتونید پیداش کنین.
جونگ کوک و تیهونگ میان .
جونگ کوک میاد جلو در گوش جانسو میگه:قضیه اون مرد رو بهش توضیح دادی؟
جانسو خیلی اروم میگه:اره
یهو یه مرد به اسم پیلدو وارد اتاق میشه.
پیلدو:سلام من تازه استخدام شدم کارمو فردا تو اینجا شروع میکنم ،گفتم زود تر بیام تا اشنا بشیم.
همه به پیلدو سلام میکنن و اشنا میشن.
پیلدو:خب من وقت ندارم زود باید برم خدافظ تا فردا.
شوگا:مشکوک میزنه،چقدر عجیب حرف میزد.
نامجون:خب منم برم دیر وقته.
آ/ت:باشه .
نامجون:آ/ت،مواظب خودت باش.
آ/ت:تو هم همینطور.
آ/ت هم کم کم میره تو اتاقش تا بخوابه.
صبح میشه خبر میرسه که از این به بعد آ/ت باید دانشگاهش رو به صورت انلاین ادامه بده .
آ/ت:خوبه ولی من زیاد به انلاین عادت ندارم.
جی هوپ:واست عادی میشه نگران نباش.
لونا:میاد داخل اتاق.
لونا:سلام آ/ت پشمک(با خنده اینو میگه)
آ/ت:تو چطوری اینجا اومدی؟
لونا:تا اونجایی ما کلا خانوادگی سرمایه دار هستیم عموم شهردار هست و منم با اجازه اون اومدم اینجا و مامور ها هم تا اینو فهمیدن درجه راهم دادن.
آ/ت:خب،اومدی حرف بارم کنی؟
لونا:وا اخی عزیزم اون قضیه رو شنیدم ناراحت شدم فقط اومده بودم حالتو بپرسم.
آ/ت:باشه حالا برو.
لونا هم رفت.
جی هوپ:این دختره کی بود؟
آ/ت:ولش کن بیا اصن در موردش حرف نزنیم.
آ/ت:جی هوپ نمیشه بیرون یکم قدم بزنیم؟اخه هیچکس نیست باهاش حرف بزنم همه کار دارن خودمم بیکارم.
جی هوپ:منم سرم خلوته باشه نیم ساعت حرف میزنیم.
آ/ت و جی هوپ میرن بیرون.
آ/ت:دلم خیلی واسه هوای بیرون تنگ شده بود.
جی هوپ:حق داری.
آ/ت:اونجا رو یه بستنی فروشی هست میشه یه بستنی بگیرم.
جی هوپ:باشه ولی بزار منم باهات بیام.
آ/ت:نه مشکلی نیست خودم میتونم.
جی هوپ:فقط مواظب باش.
آ/ت میره بستنی بخره.
۱۹ دقیقه طول کشید و جی هوپ رفت داخل بستنی فروشی.
جی هوپ:آ/ت؟کجایی آ/ت؟
آ/ت غیب شده بود اصلا معلوم نبود کجاست.
جی هوپ:حالا چیکار کنم.(با نگرانی اینو گفت)
پارت۹
جونگ کوک و تیهونگ تو بالکن مشغول حرف زدن بودن.
تیهونگ:قضیه آ/ت و اون مرد که مدیر اونجا بود چی شد؟
جونگ کوک:اطلاعات خوبی پیدا کردیم مثلا قاتل اصلی ژاپنیه و اسمش اینو یامادا هست و الان تو شیکاگو زندگی میکنه ولی نتونستیم جای اصلیشون پیدا کنیم.
تیهونگ :که اینطور
همینطور که همه تو اتاق مشغول صحبت بودن گوشی جانسو زنگ میخوره.
جانسو:بله.
بازرس چان:سلام بازرس چان هستم یه ماموریت دارم واستون.
جانسو:چه ماموریتی؟
بازرس چان:باید به همراه نامجون و جین به شیکاگو بری منم باهاتون میام.
بازرس چان:یه سری اطلاعات جدید در مورد مکان زندگی اون مرد ژاپنی اینو یامادا پیدا کردم .
جانسو:بله قربان.
بازرس چان:به بقیه هم خبر بده و بگو فردا بیان تو رستوران معروف وسط شهر لباس عادی بپوشین.
جانسو :بله قربان.
بازرس چان گوشی رو قطع میکنه.
جیمین:بازرس چان بود؟
جانسو:اره میگفت فردا باید بریم رستوران بعدش قراره بریم شیکاگو.
آ/ت:شیکاگو چرا باید برین؟
جیمی:ن تمام قضیه ها و حرفای مدیر اسلحه فروشی رو به آ/ت توضیح میده.
آ/ت:که اینطور،امید وارم بتونید پیداش کنین.
جونگ کوک و تیهونگ میان .
جونگ کوک میاد جلو در گوش جانسو میگه:قضیه اون مرد رو بهش توضیح دادی؟
جانسو خیلی اروم میگه:اره
یهو یه مرد به اسم پیلدو وارد اتاق میشه.
پیلدو:سلام من تازه استخدام شدم کارمو فردا تو اینجا شروع میکنم ،گفتم زود تر بیام تا اشنا بشیم.
همه به پیلدو سلام میکنن و اشنا میشن.
پیلدو:خب من وقت ندارم زود باید برم خدافظ تا فردا.
شوگا:مشکوک میزنه،چقدر عجیب حرف میزد.
نامجون:خب منم برم دیر وقته.
آ/ت:باشه .
نامجون:آ/ت،مواظب خودت باش.
آ/ت:تو هم همینطور.
آ/ت هم کم کم میره تو اتاقش تا بخوابه.
صبح میشه خبر میرسه که از این به بعد آ/ت باید دانشگاهش رو به صورت انلاین ادامه بده .
آ/ت:خوبه ولی من زیاد به انلاین عادت ندارم.
جی هوپ:واست عادی میشه نگران نباش.
لونا:میاد داخل اتاق.
لونا:سلام آ/ت پشمک(با خنده اینو میگه)
آ/ت:تو چطوری اینجا اومدی؟
لونا:تا اونجایی ما کلا خانوادگی سرمایه دار هستیم عموم شهردار هست و منم با اجازه اون اومدم اینجا و مامور ها هم تا اینو فهمیدن درجه راهم دادن.
آ/ت:خب،اومدی حرف بارم کنی؟
لونا:وا اخی عزیزم اون قضیه رو شنیدم ناراحت شدم فقط اومده بودم حالتو بپرسم.
آ/ت:باشه حالا برو.
لونا هم رفت.
جی هوپ:این دختره کی بود؟
آ/ت:ولش کن بیا اصن در موردش حرف نزنیم.
آ/ت:جی هوپ نمیشه بیرون یکم قدم بزنیم؟اخه هیچکس نیست باهاش حرف بزنم همه کار دارن خودمم بیکارم.
جی هوپ:منم سرم خلوته باشه نیم ساعت حرف میزنیم.
آ/ت و جی هوپ میرن بیرون.
آ/ت:دلم خیلی واسه هوای بیرون تنگ شده بود.
جی هوپ:حق داری.
آ/ت:اونجا رو یه بستنی فروشی هست میشه یه بستنی بگیرم.
جی هوپ:باشه ولی بزار منم باهات بیام.
آ/ت:نه مشکلی نیست خودم میتونم.
جی هوپ:فقط مواظب باش.
آ/ت میره بستنی بخره.
۱۹ دقیقه طول کشید و جی هوپ رفت داخل بستنی فروشی.
جی هوپ:آ/ت؟کجایی آ/ت؟
آ/ت غیب شده بود اصلا معلوم نبود کجاست.
جی هوپ:حالا چیکار کنم.(با نگرانی اینو گفت)
۱۰.۸k
۰۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.