قطار میرود
قطار میرود
من میروم
تو میمانی
کل ایستگاه میماند
تقصیر تو نیست
تقصیر این قطارها هم نیست
این من بودم که کودکانه بار سفر را بستم و راهی شدم
دنبال چه چیزی میگشتم،نمیدانم
فقط میدانم یک شب بی هوا تمام زندگی ام را ریختم در این کوله پشتی
و راهی سفر شدم ..
قطار رفت
من رفتم
اما بهانه ای نداشتم
اصلا نمیدانستم دنبال چه آمده ام
نمیدانستم کجا میروم
فقط بلیط اولین قطار را گرفتم و راهی شدم
احساس میکردم نگاه همه به کوله پشتی من است
کوله پشتی خالی و سبکم
اما من در آن کوله تمام زندگی ام را جا داده بودم
عکس تو را ..
تمام زندگی من همین بود
من دنبال تو میگشتم
حالا یادم آمد
آمده بودم دنبال تو بگردم اما حتی نمیدانستم کدام شهر ؟
کدام دیار یا کدام آبادی ؟
تو نبودی ..
همه جا را گشتم
پشت کوههای بلند،زیر آفتاب سوزان کویر،تمام دشت های سرسبز شمال
همه جا را گشتم
خبری از تو نبود که نبود
پس از چه کسی باید سراغت را میگرفتم ؟
قطار میرود ..
من میروم...تو میمانی...تمام ایستگاه میماند
وحالا هر وقت کوله پشتی کوچکم را میبینم و یا صدای سوت قطار را میشنوم
کابوس آن سفر بی سرانجام برایم تکرار میشود
sookoot:-(
من میروم
تو میمانی
کل ایستگاه میماند
تقصیر تو نیست
تقصیر این قطارها هم نیست
این من بودم که کودکانه بار سفر را بستم و راهی شدم
دنبال چه چیزی میگشتم،نمیدانم
فقط میدانم یک شب بی هوا تمام زندگی ام را ریختم در این کوله پشتی
و راهی سفر شدم ..
قطار رفت
من رفتم
اما بهانه ای نداشتم
اصلا نمیدانستم دنبال چه آمده ام
نمیدانستم کجا میروم
فقط بلیط اولین قطار را گرفتم و راهی شدم
احساس میکردم نگاه همه به کوله پشتی من است
کوله پشتی خالی و سبکم
اما من در آن کوله تمام زندگی ام را جا داده بودم
عکس تو را ..
تمام زندگی من همین بود
من دنبال تو میگشتم
حالا یادم آمد
آمده بودم دنبال تو بگردم اما حتی نمیدانستم کدام شهر ؟
کدام دیار یا کدام آبادی ؟
تو نبودی ..
همه جا را گشتم
پشت کوههای بلند،زیر آفتاب سوزان کویر،تمام دشت های سرسبز شمال
همه جا را گشتم
خبری از تو نبود که نبود
پس از چه کسی باید سراغت را میگرفتم ؟
قطار میرود ..
من میروم...تو میمانی...تمام ایستگاه میماند
وحالا هر وقت کوله پشتی کوچکم را میبینم و یا صدای سوت قطار را میشنوم
کابوس آن سفر بی سرانجام برایم تکرار میشود
sookoot:-(
۴۹۲
۰۲ اسفند ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.