𝖔𝖓 𝖙𝖍𝖊 𝖈𝖔𝖓𝖉𝖎𝖙𝖎𝖔𝖓 𝖔𝖋 𝖑𝖔𝖛𝖊
(Part40)
نامجون«با اینکه از خودم و گذشتم متنفر بودم بعضی وقتا دلم برای سوهی تنگ میشد... چندین دلیل بود که اون موقع مرد... یکی از اون دلایل من بودم...
«فلش بک به گذشته»
نامجون«چندین روزه که دارم روی این پرونده کار میکنم... هنوز چیزی ازش نمیفهمیدم... هر روز یه قتل اتفاق می افتاد... و روی پیشونی هر فرد عددی با ذغال نوشته میشد و یه نامه هم کنارشون بود که همیشه روشون نوشته میشد °کارما°... اولین فرد... دومین فرد... تا الان بیستو پنج نفر مردن... با عصبانیت دستمو به میز کوبیدم...
جین«هی اروم باش مرد... دنیا که به آخر نرسیده...
نامجون«نرسیده؟ این از هر چیزی بدتر میتونه باشه... بیستو پنج نفر مردن... کنار هر کدومشونم یه نامه بود که روی همشون اون کلمه نوشته شده... اخرین نفرم روی سرش عدد سه نوشته شده بود... معکوس شمرده... یعنی هنوز سه نفر دیگه در خطرن و من هیچ کاری نمیتونم کنم... همه اونایی هم که مردن اشراف زاده بودن... اونم از اشراف طبقه بالا... انتظار داری اروم باشم هیونگ؟
جین«طبق حرفات یعنی بیستو هشت نفر قرار بوده بمیرن که تا الان بیستو پنج نفرشون مردن... اون نامه هارو داری؟
نامجون«اره دارم...
جین«همرو بیار و یه شمع روشن کن...
نامجون«چرا؟ میخوای احضار روح کنی حتما... هیونگ الان وقت شوخی نیست
جین«شوخیه چی؟ منم مثل تو یه افسر بازرَسَم... کاری که گفتمو بکن
نامجون«*یه جعبه از زیر میز میاره بیرون و در جعبه رو باز میکنه و یه بغچه خیلی کوچیک رو در میاره و نامه ها رو میزاره روی میز* ایناهاشون...
جین«*شمع روی میز رو روشن میکنه و بقیه شمع هارو خاموش میکنه*
نامجون«میگم میخوای احضار روح کنی میگی نه... خب این کارا چیه؟
جین«نامه ای که برای اولین جسد بود رو بده به من..
نامجون«*اون نامه ای که جین گفته بود رو بهش میده*
جین«*نامه رو با فاصله روی آتیش شمع میگیره و بعد چن ثانیه کلمه ها و خطوطی معلوم میشه*
نامجون«این... امکان نداره... تو از کجا فهمیدی هیونگ؟
جین«وقتی نامه ها رو کنار هر جسد پیدا میکردیم توی خونه همشون پوست یه پیاز پیدا شده بود... بخاطر همین شک کردم سرنخ ها با آب پیاز نوشته شده باشه... الانم خودت بخونش *و نامه رو به دست نامجون میده*
نامجون«*با دقت به کلمه ها نگاه میکنه و با صدای بلند میخونتش* این متن مرتبط به اخرین نفره!شاید بتونی از طریق نشونه ها نجاتش بدی... اما غیر ممکنه! تو شکست خوردن موفق باشی
جین«خب دیگه چیزی ننوشته؟
نامجون«نه... نامه های بعدی هم راهنمایی دارن داخلشون... حتما توی نامه های بعدی جوابمون رو پیدا میکنیم... بقیه نامه هارو هم آماده کن تا کلمات و متن هارو کنار هم قرار بدیم...
جین«اهوم... مگه میخوای جایی بری؟
نامجون«برمیگردم...
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.