🍃🍃پله پله تا چادر🍃🍃 🌹 قسمت دوم مجموعه خاطره های زیبا و خواندنی از محجبه شدن یک دختر
حالم از جلب توجه کردن (اونم برای دوتا مردی که زن دارن ) بهم خورد.
گذشت… کنکور دادم و رفتم دانشگاه…
ترم اول، استاد تفسیر موضوعی قرآن یه سری موضوع بهمون میداد تا در موردش فکر کنیم و جواب بیاریم. من برای پیدا کردن مطلب در مورد مسائلی که استادمون میداد، به اینترنت میرفتم و به سایتهای مختلف سر میزدم و مطالب مختلف رو میخوندم.
کلی از نظر اعتقادی رفتم بالا.. کلی چیز یاد گرفتم
از نظر اعتقادی رفتم بالا… اما به همه چیز نرسیده بودم. فکر کنم جزو معدود کسایی بودم که در دوران انتخابات، موهام از روسریم بیرون بود و پرچم ایران دور پیشونیم میبستم
رفتم اعتکاف… توی دوران اعتکاف مدام دوتا چیز از خدا میخواستم… یکی اینکه: منو بنده ی خودش کنه… دوم اینکه: اگه پوشوندن مو جزو حجاب هستش، معرفتشو بهم بده
مدت زمانی طول نکشید که کتاب مسئله حجاب استاد مطهری رو خوندم.
با خوندن اون کتاب به این رسیدم که از نظر اسلام باید موهام رو کامل بپوشونم.
(آخه من همیشه با خوندن آیات حجاب در قرآن به این میرسیدم که باید یه چیزی روی سرمون باشه… و با خودم فکر میکردم ؛ وقتی حجاب انقدر برای خدا مهم بوده که اومده نام تک تک محارم رو اورده؛ پس اگه قرار بود همه ی موهامونو بپوشونیم، خدا تو قرآنش میگفت و لازم نبود بریم سراغ احادیث و روایات.. اگه پوشوندن کل مو لازم بود خدا نمیومد فقط بگه جلباب هارو به هم نزدیک کنید)
خب خداروشکر تسلیم آموخته ام شدم و موهامو از اون به بعد پوشوندم
رفتم چند دست مانتوی مناسب ( و به قولی اسلامی) خریدم
{البته وقتی الان به اون مانتوها نگاه میکنم تعجب میکنم که چه جوری اونموقع این مانتو ها رو اسلامی حساب میکردم!!}
چندماه گذشت..
سال ۸۸ داشتم میرفتم جنوب (راهیان نور… زیارت شهدا)
گذشت… کنکور دادم و رفتم دانشگاه…
ترم اول، استاد تفسیر موضوعی قرآن یه سری موضوع بهمون میداد تا در موردش فکر کنیم و جواب بیاریم. من برای پیدا کردن مطلب در مورد مسائلی که استادمون میداد، به اینترنت میرفتم و به سایتهای مختلف سر میزدم و مطالب مختلف رو میخوندم.
کلی از نظر اعتقادی رفتم بالا.. کلی چیز یاد گرفتم
از نظر اعتقادی رفتم بالا… اما به همه چیز نرسیده بودم. فکر کنم جزو معدود کسایی بودم که در دوران انتخابات، موهام از روسریم بیرون بود و پرچم ایران دور پیشونیم میبستم
رفتم اعتکاف… توی دوران اعتکاف مدام دوتا چیز از خدا میخواستم… یکی اینکه: منو بنده ی خودش کنه… دوم اینکه: اگه پوشوندن مو جزو حجاب هستش، معرفتشو بهم بده
مدت زمانی طول نکشید که کتاب مسئله حجاب استاد مطهری رو خوندم.
با خوندن اون کتاب به این رسیدم که از نظر اسلام باید موهام رو کامل بپوشونم.
(آخه من همیشه با خوندن آیات حجاب در قرآن به این میرسیدم که باید یه چیزی روی سرمون باشه… و با خودم فکر میکردم ؛ وقتی حجاب انقدر برای خدا مهم بوده که اومده نام تک تک محارم رو اورده؛ پس اگه قرار بود همه ی موهامونو بپوشونیم، خدا تو قرآنش میگفت و لازم نبود بریم سراغ احادیث و روایات.. اگه پوشوندن کل مو لازم بود خدا نمیومد فقط بگه جلباب هارو به هم نزدیک کنید)
خب خداروشکر تسلیم آموخته ام شدم و موهامو از اون به بعد پوشوندم
رفتم چند دست مانتوی مناسب ( و به قولی اسلامی) خریدم
{البته وقتی الان به اون مانتوها نگاه میکنم تعجب میکنم که چه جوری اونموقع این مانتو ها رو اسلامی حساب میکردم!!}
چندماه گذشت..
سال ۸۸ داشتم میرفتم جنوب (راهیان نور… زیارت شهدا)
۳.۴k
۱۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.