𝘗𝘢𝘳𝘵 11

شب..
جین:بچه هااا غذا امادسسس بیایننن
پسرا رفتن..
جین:ا.ت تو چرا نمیای؟؟
ا.ت: گرسنم نیس..مرسی
جین:یااا نمیشههه باااید بخوریی
کوک:ا.ت بیا دیگههه
ا.ت:سرم درد میکنه..
شوگا:چ ربطی ب اشتها داره:/؟
جیهوپ:ا.تتت بیا دیگهه
جیمین:اکر نیای ماهم نمیخوریمااا
ا.ت:بااشه

ا.ت با زور اعضا رفت و غذا خورد..

بعد غذا..

یونگی
اعضا همش حرف میزدن و من از سروصداشون سرم درد گرفته بود..



ا.ت
هنوز سرم درد میکرد..تصمیم گرفتن ک برم دراز بکشم.
ا.ت:پسرا..من سرم درد میکنه..میرم دراز بکشم..
اعضا: باشه برو..

۱۰ دیقه بعد

یونگی
خیلی سرم درد میکرد.. سرمو اوردم پایین..

جیهوپ:هی یونگی..خوبی پسر؟؟
یونگی:خوبم فقط یکم سرن درد میکنه..
کوک:فک کنم چون صب بیدار شدی بخاطر همینه:/
یونکی:هم اون هم سروصداهای شما:/
کوک:عم..
نامجون: برو تو کابینت بالاییو نگا‌ کن تو حای قرصا مسکن هس وردار بخور شاید بهتر شدی‌‌..
یونگی:باشه..
رفتم در کابینتو باز کردم..تو جای قرصا دوتا قرص خیلی شبیه بهم و شبیه مسکن بودن..
بدون اینکه روشونو بخونم قرصو باز کردم و با اب خوردم..

چند دیقه بعد..

یونگی
خیلی گرمم بود.. همینطور شرشر عرق میریختم..
ته: یونگی؟خوبی؟خیلی عرق کردی..
یونگی:خ..خوبم..
کوک:ن..نکنه...!!!!
یونگی: نکنه؟؟؟
کوک:دقیقا کدوم قرصو خوردی؟؟؟
یاهم رفتن تو آشپزخونه
یونگی:این
کوک:واااایییی یونگیییییییی
جیمین:چیشدددد دد
رفتن تو حال
کوک:همون قرصو خوردههه
جین:کدووووممم
کوک:همووووننن
یونگی: نکنه این قرص‍...
کوک:ارهههه همونههه
یونگی:هنننن این اینجا چیکار میکنهههه
نامی: ب بادیگاردا گفته بودیم مسکن بگیرن داشته باشیم ک اینو اشتباهی گرفتنننن
یونگی:,هوفففف
جیمین:برو ی دوش اب سرد بگیر
یونکی:حوصله ندارم..ولش کن




۵ دیقه بعد..

ا.ت
سردردم چند برار شده بود..دیگع نمیتونستم تحمل کنم..رفتم بیرون..رفتن تو آشپزخونه کابینتو باز کردم..دیدم ی قرص ک انگار مسکن بود ورداشتم و با اب داستم میخوردم..

کوک:نهههههه ا.تتتتت اونو نخوررررر
اوت خورده بود
ا.ت:چرا؟؟؟
کوک:اون..اون قرص تحریک کنندسسسس
ا.ت:شتتتتت این قرص تو خونه ما چیکار میکنهههه
کوک: ب بادیگاردا گفته بودیم ک بذن مسکن بگیرن اشتباهی اینو گرفتنننن..یونگی هم همن قرصو خورد..
ا.ت:وای..هوف

رفت بالا..
ا.ت
هی داشتم عرق میریختم..
رفتم و ب ثورتم اب زدم.. رفتم دراز کشیدم..واییی چیکار کنممم

ک دیدم کسی در زد..



.
خبببب

شرایط
25 لایک
بایییی