پارت 3
پارت 3
+من برم غذا درست کنم بخوریم
-باشه
+رفتم غذا درست کردم و میز رو چیدم و کوک رو صدا زدم
+جونگ کوک( داد)
-بله
+بیا غذا حاضره
-اومدم
ویو کوک
ا.ت منو صدا زد گفت غذا اماده تا برم غذا بخورم رفتم دیدم چشماش قرمزه فهمیدم گریه کرد و بهش گفتم..
-ا.ت؟
+بله؟
-گریه کردی؟
+خب اره
-چرا؟
+چیز خاصی نیست
-بگو بهم راحت باش
+خب راستش درد دارم برای همین گریه کردم
-کجات درد میکنه؟
+بعد غذا بهت میگم
-باشه
پرش زمانی بعد غذا)
-ا.ت؟
+بله کوک؟
-کجات درد میکنه؟
+خب
-بگو
+دلم درد میکنه
-خب باشو بلیزت رو در بیار
+چرا؟
-تو در بیار
+باشه
لباسمو در اوردم و رفتم روی تخت بین پای کوک نشستم
-میخوای دل دردت خوب بشه؟
+اره
-خب الان خوبش میکنم
ویو کوک
از پشت بغلش کردم و دلشو مالیدم تا یکم دل دردش بهتر بشه که دیدم
تو بغلم خوابیده اروم گذاشتمش روی تخت و بعد بغلش کردم باهم خوابیدم
پرش زمانی صبح)
بلند شدم تو بغل کوک بودم تنم لباس نبود رفتم لباسمو پشیدم و دست و صورتم رو شستم و صبحونه رو اماده کردم و کوک اومد سر سفره تا غذا بخوره و باهم بریم مدرسه
ادامه پارت بعد
+من برم غذا درست کنم بخوریم
-باشه
+رفتم غذا درست کردم و میز رو چیدم و کوک رو صدا زدم
+جونگ کوک( داد)
-بله
+بیا غذا حاضره
-اومدم
ویو کوک
ا.ت منو صدا زد گفت غذا اماده تا برم غذا بخورم رفتم دیدم چشماش قرمزه فهمیدم گریه کرد و بهش گفتم..
-ا.ت؟
+بله؟
-گریه کردی؟
+خب اره
-چرا؟
+چیز خاصی نیست
-بگو بهم راحت باش
+خب راستش درد دارم برای همین گریه کردم
-کجات درد میکنه؟
+بعد غذا بهت میگم
-باشه
پرش زمانی بعد غذا)
-ا.ت؟
+بله کوک؟
-کجات درد میکنه؟
+خب
-بگو
+دلم درد میکنه
-خب باشو بلیزت رو در بیار
+چرا؟
-تو در بیار
+باشه
لباسمو در اوردم و رفتم روی تخت بین پای کوک نشستم
-میخوای دل دردت خوب بشه؟
+اره
-خب الان خوبش میکنم
ویو کوک
از پشت بغلش کردم و دلشو مالیدم تا یکم دل دردش بهتر بشه که دیدم
تو بغلم خوابیده اروم گذاشتمش روی تخت و بعد بغلش کردم باهم خوابیدم
پرش زمانی صبح)
بلند شدم تو بغل کوک بودم تنم لباس نبود رفتم لباسمو پشیدم و دست و صورتم رو شستم و صبحونه رو اماده کردم و کوک اومد سر سفره تا غذا بخوره و باهم بریم مدرسه
ادامه پارت بعد
۲۷.۲k
۰۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.