گاهی وقت ها غیبش میزد!
نگران می شدیم چیزی نمی گذشت
که با تنی خسته و چهره ای خندان
پیداش میشد...
دو سه تا از بچه هایی که به جنگ های
چریکی وارد بودن را برمی داشت و میزد
به قلب دشمن!!
تا پشت جبهه ی آنها