پارت شیشم رمان دوست کودکی من حمایت پلییییز

لیسا:ب...بچ ها این چیه؟؟؟.

جین: من الان صورت زیبام رو نمیتونم تو آیینه ببینم.....اونوقت ببینم چی پیش توعه؟

لیسا:(جیغ کشید)

کوک:چیشده؟....

لیسا :یکی..یکی تو خونه مونه!!!

جنی:ودف؟ چی می گییییی

لیسا:بخدا یکی از کنارم رد شد!

ته:یونتان نبوده؟شایدم کوما؟

لیسا:ن...نه هیکلی بووووووود

(برقا اومدن)


رزی:جیمین........جیمین کجاست؟

جین:گم شد!:/

نامجون:بچه ها جیمین واقعا نیست!

جیسو :ب گوشیش زنگ بزنید

رزی:زنگ زدم ......خاموش بود!

#ی ساعت بعد

جنی:وا یعنی تو خونه خودمون گم شده:/

تهیونگ :کمپانی بادیگاردارو فرستاد؟

شوگا:اره فک کنم دم درن

#همه چیو ب کمپانی گفتن

جیهوپ:داشت کم کم صبح میشد همه از بس دنبال جیمین گشتیم و ب نتیجه نرسیدیم خسته بودیم یه گوشه خوابمون برده بود

رزی:همه خوابشون برد منم رفتم تو اتاقم رو تخت ولی من هرچقد سعی کردم نمیتونم بخوابم....یعنی جیمین کجاست؟!یهو گوشیم زنگ خورد جیمین بود!

رزی:جیمین......جیمین کجایی!؟

جیمین:

رزی:چرا حرفی نمیزنیییییی جیمین بلایی سرت اومده؟؟..جیمینننننن...گوشی قطع شد و سریع رفتم ب همه گفتم و رفتیم آگاهی پلیس و بعدش دیدیم ک یهو


میدونم این پارت و ریدم آخه عصاب نداشتم ....ببخشید ولی حمایت کنید صو پلییییز برا پارت بعدی ۵ لایک و ۳ نظر