فیک هم اتاقی🫀پارت ²⁰
ادامه یونگی ویو
وقتی که رسیدیم .
ا.ت اول رفت و لباسشو عوض کرد بعدشم من
و بعد دیدم که داره توی آشپزخونه کار میکنه و غذا درست میکنه.
یونگی:ا.ت
ا.ت:جونم؟
یونگی:بی بلا........میگم که اون پسرای صب چرا تو آپارتمان نیستن؟
ا.ت:ها؟اها اون عوضیا چیزه اینجا نیومدن
یونگی:اها خوبه دیگه باهاشون دعوامون نمیشه.
ا.ت:آره اره خوبه
یونگی ویو
تا گفتم باهاشون دعوامون نمیشه
دوباره همون لبخند مرموز اومد روی لب ا.ت
نگرانم میکنه این لبخند
بعد ⁴⁰ دقیقه ا.ت با غذا اومد
بعد غذا نشستیم فیلم دیدن
*فلش بک به وسطای فیلم*
یونگی ویو
لایک؟
کامنت؟
وقتی که رسیدیم .
ا.ت اول رفت و لباسشو عوض کرد بعدشم من
و بعد دیدم که داره توی آشپزخونه کار میکنه و غذا درست میکنه.
یونگی:ا.ت
ا.ت:جونم؟
یونگی:بی بلا........میگم که اون پسرای صب چرا تو آپارتمان نیستن؟
ا.ت:ها؟اها اون عوضیا چیزه اینجا نیومدن
یونگی:اها خوبه دیگه باهاشون دعوامون نمیشه.
ا.ت:آره اره خوبه
یونگی ویو
تا گفتم باهاشون دعوامون نمیشه
دوباره همون لبخند مرموز اومد روی لب ا.ت
نگرانم میکنه این لبخند
بعد ⁴⁰ دقیقه ا.ت با غذا اومد
بعد غذا نشستیم فیلم دیدن
*فلش بک به وسطای فیلم*
یونگی ویو
لایک؟
کامنت؟
۹.۳k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.