ای که شد این دل من با تو و ایمان تو خوش
ای که شد این دل من با تو و ایمان تو خوش
دل من با هوس طلعت رخشان تو خوش
ای که با یاد تو هر لحظه و هر ساعت و دم
حال این دلشده زار و پریشان تو خوش
ای که ذکر تو شده مونس این شام دراز
انتظار سحر این شب هجران تو خوش
کشش جاذبه وصل تو بر دل چه نکوست
شوق وصل تو بر این عاشق ویران تو خوش
سوز هجر تو بر این عاشق دلخسته شفاست
دل به این عشق چنان شعله سوزان تو خوش
آرزوی دل من دیدن یک لحظه توست
با امید نظری بر رخ تابان تو خوش
در هوای نفسی دیدن تو جان سپرم
انتظار فرج حضرت سلطان تو خوش
شربت و شهد گواراست فدای تو شدن
بذل خود تا دم جان بر سر پیمان تو خوش
خرم آن دم که نقاب از رخ خود برداری
نعمت بودنِ در ملک سلیمان تو خوش
وبگاه اشعار مهدوی
#یا_مهدی_ادرکنی
دل من با هوس طلعت رخشان تو خوش
ای که با یاد تو هر لحظه و هر ساعت و دم
حال این دلشده زار و پریشان تو خوش
ای که ذکر تو شده مونس این شام دراز
انتظار سحر این شب هجران تو خوش
کشش جاذبه وصل تو بر دل چه نکوست
شوق وصل تو بر این عاشق ویران تو خوش
سوز هجر تو بر این عاشق دلخسته شفاست
دل به این عشق چنان شعله سوزان تو خوش
آرزوی دل من دیدن یک لحظه توست
با امید نظری بر رخ تابان تو خوش
در هوای نفسی دیدن تو جان سپرم
انتظار فرج حضرت سلطان تو خوش
شربت و شهد گواراست فدای تو شدن
بذل خود تا دم جان بر سر پیمان تو خوش
خرم آن دم که نقاب از رخ خود برداری
نعمت بودنِ در ملک سلیمان تو خوش
وبگاه اشعار مهدوی
#یا_مهدی_ادرکنی
۲.۴k
۰۶ فروردین ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.