تور ۴ر فصل است
تور ۴ر فصل است
فصل چهارم :
هجرت به نجف
زمانی که آیت الله بروجردی در اصفهان مشغول به تحصیل بودن، بار دیگر نامه ای ازطرف پدر به دستش رسید که از وی خواسته بود به نجف عزیمت کند، لذا در بیست و هفت سالگی به همراه برادر کوچکش سید اسماعیل، روانه نجف شدند.
زندگی و درس
آیت الله بروجردی پس از ورود به نجف اشرف، به حوزه درس مرحوم آیت الله العظمی آخوند ملا محمد کاظم خراسانی وارد شده و نه سال از محضر پر فیض آن فقیه بزرگ و علمای دیگری چون: آیت الله العظمی آقا سید کاظم یزدی ، و آیت الله شریعت اصفهانی (شیخ الشریعة) در فقه و اصول و رجال کسب فیض کردند
ایشان در ایام تحصیل در نجف اشرف ، بعد از اتمام درس مرحوم آخوند ، بحث همان روز را برای جمع کثیری تقریر میفرمودند.
اجازات آیت الله بروجردی
از جمله راههای شناخت مقام والای علمی آیت الله العظمی بروجردی ، اجازات مشایخ بزرگوار ایشان است که عبارتند از :
الف ) اجازه نامه مرحوم آخوند خراسانی(پیوست 1-2)
توصیف آخوند خراسانی (م 1329 ق .) درباره این شاگرد برازندهاش ، بالاترین گواهی یک استاد درباره شاگرد خود به شمار میآید.
ب) اجازه نامه آیتالله شیخ الشریعه اصفهانی (پیوست 1- 2- 3- 4 - 5- 6)
مرحوم آیت الله العظمی ملا فتح الله نمازی شیرازی ملقب به شیخ الشریعه اصفهانی ، در اجازه نامه خود خطاب به ایشان، مراتب فضل و استعداد آیت الله العظمی بروجردی را ستوده است
ج) اجازه نامه سید ابوالقاسم دهکردی (پیوست 1-2)
ایشان اگر چه از اساتید آیتالله بروجردی(ره)نبوده است ، اما با آگاهی از مراتب دانش و فضیلت ایشان ، در سالِ (1320ق .) که آیت الله العظمی بروجردی از اصفهان قصد مهاجرت به دارالعلم علوی نجف اشرف را داشت، ایشان را مفتخر به صدور اجازهای از سوی خود میکند.
اجازات روائی آیت الله العظمی بروجردی
مرحوم آیت الله بروجردی علاوه بر اجازات اجتهاد، دارای شش فقره اجازه روایتی از علمای طراز اول نیز بوده است.8
1- آیت الله العظمی آخوند ملا محمدکاظم خراسانی.
2- آیت الله شیخ فتح الله نمازی شیرازی، (معروف به شریعت اصفهانی).
3- آیت الله شیخ محمدتقی اصفهانی. (معروف به آقا نجفی).
4- آیت الله سید ابوالقاسم دهکردی اصفهانی.
5- مرحوم علامه شیخ آقابزرگ تهرانی.
6- مرحوم علم الهدی ملایری.
بازگشت از نجف به بروجرد و مرگ پدر و استاد
ایشان در اواخر سال 1328 ق، به اصرار و تأکید پدر از نجف اشرف به وطن خویش مراجعت و در میان استقبال پر شور علما و عموم اهالی استاد، که بسیار اندوه گین مینمود، سربلند کرد و گفت: عمر ما گذشت. ما رفتیم و نتوانستیم چیزی برای خود از پیش بفرستیم و عمل با ارزشی انجام دهیم.!!
یکی از حاضران گفت: آقا، شما دیگر چرا؟ بحمدالله این همه آثار نیک از خود بر جای نهادهاید؛ شاگردان پرهیزگار ، کتابهای پرارزش. مسجدها و کتابخانهها ساختهایدو....ما باید چنین سخنی بر زبان برانیم.
فقیه پارسای شیعه فرمود: خَلِّصِ العَمَل فَانَّ الناقِدَ بصیر بصیر.45
سرانجام در سیزدهم شوال 1380 هـ.ق برابر با دهم فروردین 1340 هـ.ش، برای همیشه چشم از جهان فرو بست . حاضرانی که در کنار بالین آن حضرت نشسته بودند میگویند : آن مرد بزرگ خطاب به پزشکان و اطرافیان که مشغول تلاش بودند، چنین فرمودند :
«مرگ است ، مرگ ... رها کنید ... یا الله ، لااله الا الله ...» و پس از سه مرتبه تکرار، این جمله ، دیدگان پر فروغ و حق بینش آهسته به روی هم قرار گرفت ، لبها بسته شد ، قلب آرام گرفت ، پیکر عزیز و شریفش بیحرکت گردید ، دفتر حیات عاریت بسته شد و خورشید درخشان عمر، غروب کرد ، روح پاک او ، با فراغت بال و سرشار از عظمت قدم به دنیای جاوید گذاشت تا در جوار قرب کردگار و ائمه معصومین آرام گیرد ... .
برگ گل در دست نسیم
پیکر مطهر ایشان بعد از خروج از منزل بر روی دست مردم قرار گرفت و چون برگ گلی در دست نسیم ، به این سوی و آن سوی حرکت میکرد . بیشتر مردم سیاه پوش بودند ، بعضی به سر و صورت خود گل مالیده و عدهای به سر خود و دیگران کاه میریختند ، تابوت که با پارچه سیاه و روپوش سبزی پوشیده شده و عمامه آیتالله در جلوی عماری بر روی آن قرار داده شده بود ، به روی دستان مردم در حرکت بود . با نظر آیت الله بهبهانی ، حجت الاسلام آقا محمد حسن طباطبائی بر پیکر مطهر پدر ارجمند خویش ، نماز خواندند .
چهل روز در سوگ آفتاب
پیکر فقیه سترگ در میان اندوه هزاران نفر و با تشییع و تجلیلی که تا آن روز کمتر سابقه داشت ، در بالاسر حرم حضرت معصومه(س) جنب در ورودی مسجد اعظم به خاک سپرده شد . به همین مناسبت تمام شهرهای ایران تعطیل شدند .
سفرا و نمایندگان کشورهای اسلامی ابراز همدردی کردند ، حتی کشورهای شوروی ، آمریکا و انگلیس مجبور شدند پرچمهای سفارتخانهها و کنسولگریهای خود را به عنوان عزا ن
فصل چهارم :
هجرت به نجف
زمانی که آیت الله بروجردی در اصفهان مشغول به تحصیل بودن، بار دیگر نامه ای ازطرف پدر به دستش رسید که از وی خواسته بود به نجف عزیمت کند، لذا در بیست و هفت سالگی به همراه برادر کوچکش سید اسماعیل، روانه نجف شدند.
زندگی و درس
آیت الله بروجردی پس از ورود به نجف اشرف، به حوزه درس مرحوم آیت الله العظمی آخوند ملا محمد کاظم خراسانی وارد شده و نه سال از محضر پر فیض آن فقیه بزرگ و علمای دیگری چون: آیت الله العظمی آقا سید کاظم یزدی ، و آیت الله شریعت اصفهانی (شیخ الشریعة) در فقه و اصول و رجال کسب فیض کردند
ایشان در ایام تحصیل در نجف اشرف ، بعد از اتمام درس مرحوم آخوند ، بحث همان روز را برای جمع کثیری تقریر میفرمودند.
اجازات آیت الله بروجردی
از جمله راههای شناخت مقام والای علمی آیت الله العظمی بروجردی ، اجازات مشایخ بزرگوار ایشان است که عبارتند از :
الف ) اجازه نامه مرحوم آخوند خراسانی(پیوست 1-2)
توصیف آخوند خراسانی (م 1329 ق .) درباره این شاگرد برازندهاش ، بالاترین گواهی یک استاد درباره شاگرد خود به شمار میآید.
ب) اجازه نامه آیتالله شیخ الشریعه اصفهانی (پیوست 1- 2- 3- 4 - 5- 6)
مرحوم آیت الله العظمی ملا فتح الله نمازی شیرازی ملقب به شیخ الشریعه اصفهانی ، در اجازه نامه خود خطاب به ایشان، مراتب فضل و استعداد آیت الله العظمی بروجردی را ستوده است
ج) اجازه نامه سید ابوالقاسم دهکردی (پیوست 1-2)
ایشان اگر چه از اساتید آیتالله بروجردی(ره)نبوده است ، اما با آگاهی از مراتب دانش و فضیلت ایشان ، در سالِ (1320ق .) که آیت الله العظمی بروجردی از اصفهان قصد مهاجرت به دارالعلم علوی نجف اشرف را داشت، ایشان را مفتخر به صدور اجازهای از سوی خود میکند.
اجازات روائی آیت الله العظمی بروجردی
مرحوم آیت الله بروجردی علاوه بر اجازات اجتهاد، دارای شش فقره اجازه روایتی از علمای طراز اول نیز بوده است.8
1- آیت الله العظمی آخوند ملا محمدکاظم خراسانی.
2- آیت الله شیخ فتح الله نمازی شیرازی، (معروف به شریعت اصفهانی).
3- آیت الله شیخ محمدتقی اصفهانی. (معروف به آقا نجفی).
4- آیت الله سید ابوالقاسم دهکردی اصفهانی.
5- مرحوم علامه شیخ آقابزرگ تهرانی.
6- مرحوم علم الهدی ملایری.
بازگشت از نجف به بروجرد و مرگ پدر و استاد
ایشان در اواخر سال 1328 ق، به اصرار و تأکید پدر از نجف اشرف به وطن خویش مراجعت و در میان استقبال پر شور علما و عموم اهالی استاد، که بسیار اندوه گین مینمود، سربلند کرد و گفت: عمر ما گذشت. ما رفتیم و نتوانستیم چیزی برای خود از پیش بفرستیم و عمل با ارزشی انجام دهیم.!!
یکی از حاضران گفت: آقا، شما دیگر چرا؟ بحمدالله این همه آثار نیک از خود بر جای نهادهاید؛ شاگردان پرهیزگار ، کتابهای پرارزش. مسجدها و کتابخانهها ساختهایدو....ما باید چنین سخنی بر زبان برانیم.
فقیه پارسای شیعه فرمود: خَلِّصِ العَمَل فَانَّ الناقِدَ بصیر بصیر.45
سرانجام در سیزدهم شوال 1380 هـ.ق برابر با دهم فروردین 1340 هـ.ش، برای همیشه چشم از جهان فرو بست . حاضرانی که در کنار بالین آن حضرت نشسته بودند میگویند : آن مرد بزرگ خطاب به پزشکان و اطرافیان که مشغول تلاش بودند، چنین فرمودند :
«مرگ است ، مرگ ... رها کنید ... یا الله ، لااله الا الله ...» و پس از سه مرتبه تکرار، این جمله ، دیدگان پر فروغ و حق بینش آهسته به روی هم قرار گرفت ، لبها بسته شد ، قلب آرام گرفت ، پیکر عزیز و شریفش بیحرکت گردید ، دفتر حیات عاریت بسته شد و خورشید درخشان عمر، غروب کرد ، روح پاک او ، با فراغت بال و سرشار از عظمت قدم به دنیای جاوید گذاشت تا در جوار قرب کردگار و ائمه معصومین آرام گیرد ... .
برگ گل در دست نسیم
پیکر مطهر ایشان بعد از خروج از منزل بر روی دست مردم قرار گرفت و چون برگ گلی در دست نسیم ، به این سوی و آن سوی حرکت میکرد . بیشتر مردم سیاه پوش بودند ، بعضی به سر و صورت خود گل مالیده و عدهای به سر خود و دیگران کاه میریختند ، تابوت که با پارچه سیاه و روپوش سبزی پوشیده شده و عمامه آیتالله در جلوی عماری بر روی آن قرار داده شده بود ، به روی دستان مردم در حرکت بود . با نظر آیت الله بهبهانی ، حجت الاسلام آقا محمد حسن طباطبائی بر پیکر مطهر پدر ارجمند خویش ، نماز خواندند .
چهل روز در سوگ آفتاب
پیکر فقیه سترگ در میان اندوه هزاران نفر و با تشییع و تجلیلی که تا آن روز کمتر سابقه داشت ، در بالاسر حرم حضرت معصومه(س) جنب در ورودی مسجد اعظم به خاک سپرده شد . به همین مناسبت تمام شهرهای ایران تعطیل شدند .
سفرا و نمایندگان کشورهای اسلامی ابراز همدردی کردند ، حتی کشورهای شوروی ، آمریکا و انگلیس مجبور شدند پرچمهای سفارتخانهها و کنسولگریهای خود را به عنوان عزا ن
۱۷.۷k
۱۰ فروردین ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.