تک پارتی جونگ کوک
تک پارتی جونگ کوک
وقتی ازدواج کردین و آوردیشون ایران پیش خانوادت
ات، جونگ کوککککک
کوک، اومدمممممم
ات، زود باش که دیر کردیم
کوک، اوک بریم من خیلی هیجان دارم که برای اولین بار میخام ایرانو ببینم
ات، البته چون فقط تا الان عکس هاش رو دیدی ولی وقتی رسیدیم همه جارو بهت نشون میدم
کوک، مرسی حالا بیا بریممممم
ات، بریممم رفتیم به سمت فرود گاه
10 دقیقه بعد
ات، بلخره صدامون کردن رفتیم و سوار هوا پیما شدیم
جونگ کوک
کوک، جونم
ات، رفتیم اونجا به دختر عمم حتی نگاهم نمیکنی وگرنه خودت که میدونی چی میشه
کوک، آره آره میدونم عشق حسود خودمی(با خنده)
ای وای من خودم و به شما معرفی نکردهخوب من
ات هستم 26 سالمه 2 ساله که با کوک ازدواج کردم و وقتی پارسال به خونه ی مادرم اینا رفتیم زیاد رابطه ی خانوادم با کوک خوب نبود امید وارم امسال خوب باشه
پرش به شب
ات، جونگ کوک، جونگ کوککک
کوک، هوم چیشده(با حالت خوابالو)
ات، پاشو رسیدیم
کوک، باشه
ات، سلام مامان سلام بابا
مادر ات و میزارم م. ت پدرش رو پ. ت
م. ت، سلاممم دخترممم(بغل کردن همو) دلم برات تنگ شده بود
ات، منم
کوک، سلام مادرجون و پدر جون
م.ت،سلام پسرم(همو بغل کردن)
پ. ت، سلام دخترم، سلام پسرم بیایین بریم تو ماشین خسته هستین تازه از سفرم بر گشتین
م. ت، آره بیایین بریم
ات و کوک، چشم
رفتن سوار ماشین شدن و به سمت خونه ی مادر و پدر ات رفتن
پرش به داخله خونه
ات، آخیشششش چقدر دلم برای اینجا تنگ شده بودااا
م. ت، معلومه، بچه ها برین لباس عوض کنین بیاییم شام بخوریم
ات، باشه اما من فکر کنم چی درس کردی...... قورمه سبزی مگه نه
م. ت، آره با اینکه کره زندگی میکنی اما بازم بوی غذای اینجا رو میفهمی(با خنده)
ات، ما اینیم دیگه😎
پ. ت، مزه بسه برین لباس هاتون رو عوض کنین معدم از گشنگی سوراخ شد
ات و کوک، باشه
ات، بیا بریم
کوک، بریم
رفتن و لباس هاشون رو عوض کردن ات ی لباس مخملی بنفش خوش رنگ با شروار ش فصل زمستون بود و سرد پس این لباس خوب بود و کوک هم با ات ست بود رفتن و سر میز شام نشستن
کوک، خوب مادر جون دستون. درد نکنه خیلی خوش مزه شده(با دهن پور)
م. ت، نوش جون پسرم (با لب خند)
ات، و منم اینجا شلغمم 😐
بابا که با کوک حرف میزنه مامانم ماشالله انقد به کوک غذا دادی که داره میترکه مثلا من دختر تونم
مادر و پدر ات ، حسود داریم به داماد عزیزمون حرف میزنیم دیگه
م. ت، دختره ی حسود بیا اینجا ببینم(با خنده و دستشو به جلو باز میکنه یعنی بیا بغلم
کوک، دخترتون خیلی حسوده
ات، من حسودم
کوک، آره
ات، شب نشونت میدم(طوری که فقط کوک بشنوه)
کوک، قلط خوردم
ساعت 2 نصف شب بود همه جاهاشون رو انداخته بودن که ات گفت
مامان من امشب پیش تو میخوابم جونگ کوکم پیش بابا چه طوره
وقتی ازدواج کردین و آوردیشون ایران پیش خانوادت
ات، جونگ کوککککک
کوک، اومدمممممم
ات، زود باش که دیر کردیم
کوک، اوک بریم من خیلی هیجان دارم که برای اولین بار میخام ایرانو ببینم
ات، البته چون فقط تا الان عکس هاش رو دیدی ولی وقتی رسیدیم همه جارو بهت نشون میدم
کوک، مرسی حالا بیا بریممممم
ات، بریممم رفتیم به سمت فرود گاه
10 دقیقه بعد
ات، بلخره صدامون کردن رفتیم و سوار هوا پیما شدیم
جونگ کوک
کوک، جونم
ات، رفتیم اونجا به دختر عمم حتی نگاهم نمیکنی وگرنه خودت که میدونی چی میشه
کوک، آره آره میدونم عشق حسود خودمی(با خنده)
ای وای من خودم و به شما معرفی نکردهخوب من
ات هستم 26 سالمه 2 ساله که با کوک ازدواج کردم و وقتی پارسال به خونه ی مادرم اینا رفتیم زیاد رابطه ی خانوادم با کوک خوب نبود امید وارم امسال خوب باشه
پرش به شب
ات، جونگ کوک، جونگ کوککک
کوک، هوم چیشده(با حالت خوابالو)
ات، پاشو رسیدیم
کوک، باشه
ات، سلام مامان سلام بابا
مادر ات و میزارم م. ت پدرش رو پ. ت
م. ت، سلاممم دخترممم(بغل کردن همو) دلم برات تنگ شده بود
ات، منم
کوک، سلام مادرجون و پدر جون
م.ت،سلام پسرم(همو بغل کردن)
پ. ت، سلام دخترم، سلام پسرم بیایین بریم تو ماشین خسته هستین تازه از سفرم بر گشتین
م. ت، آره بیایین بریم
ات و کوک، چشم
رفتن سوار ماشین شدن و به سمت خونه ی مادر و پدر ات رفتن
پرش به داخله خونه
ات، آخیشششش چقدر دلم برای اینجا تنگ شده بودااا
م. ت، معلومه، بچه ها برین لباس عوض کنین بیاییم شام بخوریم
ات، باشه اما من فکر کنم چی درس کردی...... قورمه سبزی مگه نه
م. ت، آره با اینکه کره زندگی میکنی اما بازم بوی غذای اینجا رو میفهمی(با خنده)
ات، ما اینیم دیگه😎
پ. ت، مزه بسه برین لباس هاتون رو عوض کنین معدم از گشنگی سوراخ شد
ات و کوک، باشه
ات، بیا بریم
کوک، بریم
رفتن و لباس هاشون رو عوض کردن ات ی لباس مخملی بنفش خوش رنگ با شروار ش فصل زمستون بود و سرد پس این لباس خوب بود و کوک هم با ات ست بود رفتن و سر میز شام نشستن
کوک، خوب مادر جون دستون. درد نکنه خیلی خوش مزه شده(با دهن پور)
م. ت، نوش جون پسرم (با لب خند)
ات، و منم اینجا شلغمم 😐
بابا که با کوک حرف میزنه مامانم ماشالله انقد به کوک غذا دادی که داره میترکه مثلا من دختر تونم
مادر و پدر ات ، حسود داریم به داماد عزیزمون حرف میزنیم دیگه
م. ت، دختره ی حسود بیا اینجا ببینم(با خنده و دستشو به جلو باز میکنه یعنی بیا بغلم
کوک، دخترتون خیلی حسوده
ات، من حسودم
کوک، آره
ات، شب نشونت میدم(طوری که فقط کوک بشنوه)
کوک، قلط خوردم
ساعت 2 نصف شب بود همه جاهاشون رو انداخته بودن که ات گفت
مامان من امشب پیش تو میخوابم جونگ کوکم پیش بابا چه طوره
۱۱.۷k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.