همان بهتر که رفتی فرشته....
همان بهتر که رفتی فرشته....
چه کسی تعهد می داد که به وقت لمس تو ،
ناخن های گیج و مستم خطی به تنت نکشند....؟
جیب های سوت و کور من کجا می توانست ،
خسارت لب های دست نخورده ی تو را بدهد...؟
حق با خداست...
صورت زردم داد می زند که طاقت مکافات ندارم...
می دانی برای عاشق کردن چشم و گوش بسته ی تو ،
چند عمر حبس می نویسد...؟
می دانی با هر بوسه به لب فرشته ،
می توان چند جهنم خرید...؟
تقصیر من نبود که بی خبر بزرگ شدم....
تقصیر گلیمم هم نبود که ناخواسته کوچک ماند....
فقط فراموش کرده بودم که من آدمم....
همان بهتر که رفتی فرشته...!
چه کسی تعهد می داد که به وقت لمس تو ،
ناخن های گیج و مستم خطی به تنت نکشند....؟
جیب های سوت و کور من کجا می توانست ،
خسارت لب های دست نخورده ی تو را بدهد...؟
حق با خداست...
صورت زردم داد می زند که طاقت مکافات ندارم...
می دانی برای عاشق کردن چشم و گوش بسته ی تو ،
چند عمر حبس می نویسد...؟
می دانی با هر بوسه به لب فرشته ،
می توان چند جهنم خرید...؟
تقصیر من نبود که بی خبر بزرگ شدم....
تقصیر گلیمم هم نبود که ناخواسته کوچک ماند....
فقط فراموش کرده بودم که من آدمم....
همان بهتر که رفتی فرشته...!
۶۵۰
۱۶ فروردین ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.